به خواب رفتن

Hello, you have come here looking for the meaning of the word به خواب رفتن. In DICTIOUS you will not only get to know all the dictionary meanings for the word به خواب رفتن, but we will also tell you about its etymology, its characteristics and you will know how to say به خواب رفتن in singular and plural. Everything you need to know about the word به خواب رفتن you have here. The definition of the word به خواب رفتن will help you to be more precise and correct when speaking or writing your texts. Knowing the definition ofبه خواب رفتن, as well as those of other words, enriches your vocabulary and provides you with more and better linguistic resources.

Persian

Verb

به خواب رفتن • (be xâb raftan)

  1. to go to sleep
    می‌خواهم به خواب بروم.
    Mi-xâham be xâb beravam. (more literary)
    می‌خوام به خواب برم.
    Mi-xâm be xâb beram. (more colloquial)
    I want to go to sleep.

Conjugation

Conjugation of به خواب رفتن (be xâb raftán) (literary Iranian Persian)
infinitive به خواب رفتن
(be xâb raftán)
stem present به خواب رو
(be xâb rav)
past به خواب رفت
(be xâb raft)
participle present به خواب رونده
(be xâb ravandé)
past به خواب رفته
(be xâb rafté)
singular plural
1st person 2nd person 3rd person 1st person 2nd person 3rd person
indicative aorist به خواب روم
(be xâb rávam) 		به خواب روی
(be xâb rávi) 		به خواب رود
(be xâb rávad) 		به خواب رویم
(be xâb rávim) 		به خواب روید
(be xâb rávid) 		به خواب روند
(be xâb rávand)
present (imperfect) به خواب می‌روم
(be xâb mí-ravam) 		به خواب می‌روی
(be xâb mí-ravi) 		به خواب می‌رود
(be xâb mí-ravad) 		به خواب می‌رویم
(be xâb mí-ravim) 		به خواب می‌روید
(be xâb mí-ravid) 		به خواب می‌روند
(be xâb mí-ravand)
present progressive دارم به خواب می‌روم
(dấram be xâb mí-ravam) 		داری به خواب می‌روی
(dấri be xâb mí-ravi) 		دارد به خواب می‌رود
(dấrad be xâb mí-ravad) 		داریم به خواب می‌رویم
(dấrim be xâb mí-ravim) 		دارید به خواب می‌روید
(dấrid be xâb mí-ravid) 		دارند به خواب می‌روند
(dấrand be xâb mí-ravand)
present perfect به خواب رفته‌ام
(be xâb rafté-am) 		به خواب رفته‌ای
(be xâb rafté-i) 		به خواب رفته است
(be xâb rafté ast) 		به خواب رفته‌ایم
(be xâb rafté-im) 		به خواب رفته‌اید
(be xâb rafté-id) 		به خواب رفته‌اند
(be xâb rafté-and)
past به خواب رفتم
(be xâb ráftam) 		به خواب رفتی
(be xâb ráfti) 		به خواب رفت
(be xâb raft) 		به خواب رفتیم
(be xâb ráftim) 		به خواب رفتید
(be xâb ráftid) 		به خواب رفتند
(be xâb ráftand)
past (imperfect) به خواب می‌رفتم
(be xâb mí-raftam) 		به خواب می‌رفتی
(be xâb mí-rafti) 		به خواب می‌رفت
(be xâb mí-raft) 		به خواب می‌رفتیم
(be xâb mí-raftim) 		به خواب می‌رفتید
(be xâb mí-raftid) 		به خواب می‌رفتند
(be xâb mí-raftand)
past progressive داشتم به خواب می‌رفتم
(dấštam be xâb mí-raftam) 		داشتی به خواب می‌رفتی
(dấšti be xâb mí-rafti) 		داشت به خواب می‌رفت
(dấšt be xâb mí-raft) 		داشتیم به خواب می‌رفتیم
(dấštim be xâb mí-raftim) 		داشتید به خواب می‌رفتید
(dấštid be xâb mí-raftid) 		داشتند به خواب می‌رفتند
(dấštand be xâb mí-raftand)
pluperfect به خواب رفته بودم
(be xâb rafté búdam) 		به خواب رفته بودی
(be xâb rafté búdi) 		به خواب رفته بود
(be xâb rafté búd) 		به خواب رفته بودیم
(be xâb rafté búdim) 		به خواب رفته بودید
(be xâb rafté búdid) 		به خواب رفته بودند
(be xâb rafté búdand)
future به خواب خواهم رفت
(be xâb xâhám raft) 		به خواب خواهی رفت
(be xâb xâhí raft) 		به خواب خواهد رفت
(be xâb xâhád raft) 		به خواب خواهیم رفت
(be xâb xâhím raft) 		به خواب خواهید رفت
(be xâb xâhíd raft) 		به خواب خواهند رفت
(be xâb xâhánd raft)
subjunctive present به خواب بروم
(be xâb béravam) 		به خواب بروی
(be xâb béravi) 		به خواب برود
(be xâb béravad) 		به خواب برویم
(be xâb béravim) 		به خواب بروید
(be xâb béravid) 		به خواب بروند
(be xâb béravand)
past به خواب رفته باشم
(be xâb rafté bấšam) 		به خواب رفته باشی
(be xâb rafté bấši) 		به خواب رفته باشد
(be xâb rafté bấšad) 		به خواب رفته باشیم
(be xâb rafté bấšim) 		به خواب رفته باشید
(be xâb rafté bấšid) 		به خواب رفته باشند
(be xâb rafté bấšand)
imperative به خواب برو
(be xâb bérav) 		به خواب بروید
(be xâb béravid)
Conjugation of به خواب رفتن (be xâb raftán) (colloquial Tehrani)
infinitive به خواب رفتن
(be xâb raftán)
stem present به خواب ره
(be xâb re)
past به خواب رفت
(be xâb raft)
participle present به خواب رونده
(be xâb ravandé)
past به خواب رفته
(be xâb rafté)
singular plural
1st person 2nd person 3rd person 1st person 2nd person 3rd person
indicative aorist به خواب رم
(be xâb ram) 		به خواب ری
(be xâb ri) 		به خواب ره
(be xâb re) 		به خواب ریم
(be xâb rim) 		به خواب رین
(be xâb rin) 		به خواب رن
(be xâb ran)
present (imperfect) به خواب می‌رم
(be xâb mí-ram) 		به خواب می‌ری
(be xâb mí-ri) 		به خواب می‌ره
(be xâb mí-re) 		به خواب می‌ریم
(be xâb mí-rim) 		به خواب می‌رین
(be xâb mí-rin) 		به خواب می‌رن
(be xâb mí-ran)
present progressive دارم به خواب می‌رم
(dấram be xâb mí-ram) 		داری به خواب می‌ری
(dấri be xâb mí-ri) 		داره به خواب می‌ره
(dấre be xâb mí-re) 		داریم به خواب می‌ریم
(dấrim be xâb mí-rim) 		دارین به خواب می‌رین
(dấrin be xâb mí-rin) 		دارن به خواب می‌رن
(dấran be xâb mí-ran)
present perfect به خواب رفته‌ام
(be xâb raftám) 		به خواب رفته‌ای
(be xâb raftí) 		به خواب رفته
(be xâb rafté) 		به خواب رفته‌ایم
(be xâb raftím) 		به خواب رفته‌این
(be xâb raftín) 		به خواب رفته‌ان
(be xâb raftán)
past به خواب رفتم
(be xâb ráftam) 		به خواب رفتی
(be xâb ráfti) 		به خواب رفت
(be xâb raft) 		به خواب رفتیم
(be xâb ráftim) 		به خواب رفتین
(be xâb ráftin) 		به خواب رفتن
(be xâb ráftan)
past (imperfect) به خواب می‌رفتم
(be xâb mí-raftam) 		به خواب می‌رفتی
(be xâb mí-rafti) 		به خواب می‌رفت
(be xâb mí-raft) 		به خواب می‌رفتیم
(be xâb mí-raftim) 		به خواب می‌رفتین
(be xâb mí-raftin) 		به خواب می‌رفتن
(be xâb mí-raftan)
past progressive داشتم به خواب می‌رفتم
(dấštam be xâb mí-raftam) 		داشتی به خواب می‌رفتی
(dấšti be xâb mí-rafti) 		داشت به خواب می‌رفت
(dấšt be xâb mí-raft) 		داشتیم به خواب می‌رفتیم
(dấštim be xâb mí-raftim) 		داشتین به خواب می‌رفتین
(dấštin be xâb mí-raftin) 		داشتن به خواب می‌رفتن
(dấštan be xâb mí-raftan)
pluperfect به خواب رفته بودم
(be xâb rafté búdam) 		به خواب رفته بودی
(be xâb rafté búdi) 		به خواب رفته بود
(be xâb rafté bud) 		به خواب رفته بودیم
(be xâb rafté búdim) 		به خواب رفته بودین
(be xâb rafté búdin) 		به خواب رفته بودن
(be xâb rafté búdan)
subjunctive present به خواب برم
(be xâb béram) 		به خواب بری
(be xâb béri) 		به خواب بره
(be xâb bére) 		به خواب بریم
(be xâb bérim) 		به خواب برین
(be xâb bérin) 		به خواب برن
(be xâb béran)
past به خواب رفته باشم
(be xâb rafté bấšam) 		به خواب رفته باشی
(be xâb rafté bấši) 		به خواب رفته باشه
(be xâb rafté bấše) 		به خواب رفته باشیم
(be xâb rafté bấšim) 		به خواب رفته باشین
(be xâb rafté bấšin) 		به خواب رفته باشن
(be xâb rafté bấšan)
imperative به خواب برو
(be xâb borô) 		به خواب برین
(be xâb bérin)
Conjugation of به خواب رفتن (be xâb raftán) (dialectal)
به خواب رفتن
(be xâb raftán) 		infinitive
به خواب رفت
(be xâb raft) 		past stem به خواب ره
(be xâb re) 		present stem
به خواب رفته
(be xâb rafté) 		past participle به خواب رونده
(be xâb ravandé) 		present participle
indicative
به خواب رفتیم
(be xâb ráftim) 		ما به خواب رفتم
(be xâb ráftam) 		من past به خواب ریم
(be xâb reym) 		ما به خواب رم
(be xâb ram) 		من aorist
به خواب رفتین
(be xâb ráftin) 		شما به خواب رفتی
(be xâb ráfti) 		تو به خواب رین
(be xâb reyn) 		شما به خواب ری
(be xâb rey) 		تو
به خواب رفتن
(be xâb ráftan) 		اونها به خواب رفت
(be xâb raft) 		اون به خواب رن
(be xâb ran) 		اونها به خواب ره / رد
(be xâb re, rad) 		اون
به خواب می‌رفتیم
(be xâb mí-raftim) 		ما به خواب می‌رفتم
(be xâb mí-raftam) 		من past (imperfect) به خواب می‌ریم
(be xâb mí-reym) 		ما به خواب می‌رم
(be xâb mí-ram) 		من present (imperfect)
به خواب می‌رفتین
(be xâb mí-raftin) 		شما به خواب می‌رفتی
(be xâb mí-rafti) 		تو به خواب می‌رین
(be xâb mí-reyn) 		شما به خواب می‌ری
(be xâb mí-rey) 		تو
به خواب می‌رفتن
(be xâb mí-raftan) 		اونها به خواب می‌رفت
(be xâb mí-raft) 		اون به خواب می‌رن
(be xâb mí-ran) 		اونها به خواب می‌ره / می‌رد
(be xâb mí-re / mí-rad) 		اون
داشتیم به خواب می‌رفتیم
(dấštim be xâb mí-raftim) 		ما داشتم به خواب می‌رفتم
(dấštam be xâb mí-raftam) 		من past progressive داریم به خواب می‌ریم
(dấrim be xâb mí-reym) 		ما دارم به خواب می‌رم
(dấram be xâb mí-ram) 		من present progressive
داشتین به خواب می‌رفتین
(dấštin be xâb mí-raftin) 		شما داشتی به خواب می‌رفتی
(dấšti be xâb mí-rafti) 		تو دارین به خواب می‌رین
(dấrin be xâb mí-reyn) 		شما داری به خواب می‌ری
(dấri be xâb mí-rey) 		تو
داشتن به خواب می‌رفتن
(dấštan be xâb mí-raftan) 		اونها داشت به خواب می‌رفت
(dấšt be xâb mí-raft) 		اون دارن به خواب می‌رن
(dấran be xâb mí-ran) 		اونها داره به خواب می‌ره / می‌رد
(dấre be xâb mí-re / mí-rad) 		اون
به خواب رفته‌ایم
(be xâb raftím) 		ما به خواب رفته‌ام
(be xâb raftám) 		من present perfect به خواب رفته بودیم
(be xâb rafté búdim) 		ما به خواب رفته بودم
(be xâb rafté búdam) 		من pluperfect
به خواب رفته‌این
(be xâb raftín) 		شما به خواب رفته‌ای
(be xâb raftí) 		تو به خواب رفته بودین
(be xâb rafté búdin) 		شما به خواب رفته بودی
(be xâb rafté búdi) 		تو
به خواب رفته‌ان
(be xâb raftán) 		اونها به خواب رفته
(be xâb rafté) 		اون به خواب رفته بودن
(be xâb rafté búdan) 		اونها به خواب رفته بود
(be xâb rafté bud) 		اون
subjunctive
به خواب رفته باشیم
(be xâb rafté bấšim) 		ما به خواب رفته باشم
(be xâb rafté bấšam) 		من past به خواب بریم
(be xâb béreym) 		ما به خواب برم
(be xâb béram) 		من present
به خواب رفته باشین
(be xâb rafté bấšin) 		شما به خواب رفته باشی
(be xâb rafté bấši) 		تو به خواب برین
(be xâb béreyn) 		شما به خواب بری
(be xâb bérey) 		تو
به خواب رفته باشن
(be xâb rafté bấšan) 		اونها به خواب رفته باشه
(be xâb rafté bấše) 		اون به خواب برن
(be xâb béran) 		اونها به خواب بره / برد
(be xâb bére, bérad) 		اون
به خواب برین
(be xâb béreyn) 		شما به خواب برو
(be xâb borô) 		تو imperative
Conjugation of به خواب رفتن (ba xāb raftán) (literary Dari Persian)
infinitive به خواب رفتن
(ba xāb raftán)
stem present به خواب رو
(ba xāb raw)
past به خواب رفت
(ba xāb raft)
participle present به خواب رونده
(ba xāb rawindá)
past به خواب رفته
(ba xāb raftá)
singular plural
1st person 2nd person 3rd person 1st person 2nd person 3rd person
indicative aorist به خواب روم
(ba xāb rawam) 		به خواب روی
(ba xāb rawī) 		به خواب رود
(ba xāb rawad) 		به خواب رویم
(ba xāb rawēm) 		به خواب روید
(ba xāb rawēd) 		به خواب روند
(ba xāb rawand)
present (imperfect) به خواب می‌روم
(ba xāb mḗ-rawam) 		به خواب می‌روی
(ba xāb mḗ-rawī) 		به خواب می‌رود
(ba xāb mḗ-rawad) 		به خواب می‌رویم
(ba xāb mḗ-rawēm) 		به خواب می‌روید
(ba xāb mḗ-rawēd) 		به خواب می‌روند
(ba xāb mḗ-rawand)
present progressive در حال به خواب رفتن استم
(dar hāl-i ba xāb raftan astam) 		در حال به خواب رفتن استی
(dar hāl-i ba xāb raftan astī) 		در حال به خواب رفتن است
(dar hāl-i ba xāb raftan ast) 		در حال به خواب رفتن استیم
(dar hāl-i ba xāb raftan astēm) 		در حال به خواب رفتن استید
(dar hāl-i ba xāb raftan astēd) 		در حال به خواب رفتن استند
(dar hāl-i ba xāb raftan astand)
present perfect به خواب رفته‌ام
(ba xāb raftá-am) 		به خواب رفته‌ای
(ba xāb raftá-ī) 		به خواب رفته‌است
(ba xāb raftá ast) 		به خواب رفته‌ایم
(ba xāb raftá-ēn) 		به خواب رفته‌اید
(ba xāb raftá-ēd) 		به خواب رفته‌اند
(ba xāb raftá-and)
past به خواب رفتم
(ba xāb ráftam) 		به خواب رفتی
(ba xāb ráftī) 		به خواب رفت
(ba xāb raft) 		به خواب رفتیم
(ba xāb ráftēm) 		به خواب رفتید
(ba xāb ráftēd) 		به خواب رفتند
(ba xāb ráftand)
past (imperfect) به خواب می‌رفتم
(ba xāb mḗ-raftam) 		به خواب می‌رفتی
(ba xāb mḗ-raftī) 		به خواب می‌رفت
(ba xāb mḗ-raft) 		به خواب می‌رفتیم
(ba xāb mḗ-raftēm) 		به خواب می‌رفتید
(ba xāb mḗ-raftēd) 		به خواب می‌رفتند
(ba xāb mḗ-raftand)
past progressive در حال به خواب رفتن بودم
(dar hāl-i ba xāb raftan būdam) 		در حال به خواب رفتن بودی
(dar hāl-i ba xāb raftan būdī) 		در حال به خواب رفتن بود
(dar hāl-i ba xāb raftan būd) 		در حال به خواب رفتن بودیم
(dar hāl-i ba xāb raftan būdēm) 		در حال به خواب رفتن بودید
(dar hāl-i ba xāb raftan būdēd) 		در حال به خواب رفتن بودند
(dar hāl-i ba xāb raftan būdand)
pluperfect به خواب رفته بودم
(ba xāb raftá bū́dam) 		به خواب رفته بودی
(ba xāb raftá bū́dī) 		به خواب رفته بود
(ba xāb raftá būd) 		به خواب رفته بودیم
(ba xāb raftá bū́dēm) 		به خواب رفته بودید
(ba xāb raftá bū́dēd) 		به خواب رفته بودند
(ba xāb raftá bū́dand)
future به خواب خواهم رفت
(ba xāb xāhám raft) 		به خواب خواهی رفت
(ba xāb xāhī́ raft) 		به خواب خواهد رفت
(ba xāb xāhád raft) 		به خواب خواهیم رفت
(ba xāb xāhḗm raft) 		به خواب خواهید رفت
(ba xāb xāhḗd raft) 		به خواب خواهند رفت
(ba xāb xāhánd raft)
subjunctive present به خواب بروم
(ba xāb bírawam) 		به خواب بروی
(ba xāb bírawī) 		به خواب برود
(ba xāb bírawad) 		به خواب برویم
(ba xāb bírawēm) 		به خواب بروید
(ba xāb bírawēd) 		به خواب بروند
(ba xāb bírawand)
past به خواب رفته باشم
(ba xāb raftá bā́šam) 		به خواب رفته باشی
(ba xāb raftá bā́šī) 		به خواب رفته باشد
(ba xāb raftá bā́šad) 		به خواب رفته باشیم
(ba xāb raftá bā́šēm) 		به خواب رفته باشید
(ba xāb raftá bā́šēd) 		به خواب رفته باشند
(ba xāb raftá bā́šand)
imperative به خواب برو
(ba xāb bíraw) 		به خواب بروید
(ba xāb bírawēd)
Conjugation of به خو رفتن (ba xaw raftán) (colloquial Kabuli)
infinitive به خو رفتن
(ba xaw raftán)
stem present به خو ره
(ba xaw ra)
past به خو رفت
(ba xaw raft)
participle present به خو رنده
(ba xaw rindá)
past به خو رفته
(ba xaw raftá)
singular plural
1st person 2nd person 3rd person 1st person 2nd person 3rd person
indicative aorist به خو رم
(ba xaw rum) 		به خو ری
(ba xaw rī) 		به خو ره
(ba xaw ra) 		به خو ریم
(ba xaw rēm) 		به خو رین
(ba xaw rēn) 		به خو رن
(ba xaw ran)
present (imperfect) به خو می‌رم
(ba xaw mḗ-rum) 		به خو می‌ری
(ba xaw mḗ-rī) 		به خو می‌ره
(ba xaw mḗ-ra) 		به خو می‌ریم
(ba xaw mḗ-rēm) 		به خو می‌رین
(ba xaw mḗ-rēn) 		به خو می‌رن
(ba xaw mḗ-ran)
present progressive ده آل به خو رفتن استم
(da āl-i ba xaw raftan astum) 		ده آل به خو رفتن استی
(da āl-i ba xaw raftan astī) 		ده آل به خو رفتن است
(da āl-i ba xaw raftan ast) 		ده آل به خو رفتن استیم
(da āl-i ba xaw raftan astēm) 		ده آل به خو رفتن استین
(da āl-i ba xaw raftan astēn) 		ده آل به خو رفتن استن
(da āl-i ba xaw raftan astan)
present perfect به خو رفتم
(ba xaw raftám) 		به خو رفتی
(ba xaw raftī́) 		به خو رفتاست
(ba xaw raftást) 		به خو رفتیم
(ba xaw raftḗm) 		به خو رفتین
(ba xaw raftḗn) 		به خو رفتن
(ba xaw raftán)
past به خو رفتم
(ba xaw ráftum) 		به خو رفتی
(ba xaw ráftī) 		به خو رفته
(ba xaw rafta) 		به خو رفتیم
(ba xaw ráftēm) 		به خو رفتین
(ba xaw ráftēn) 		به خو رفتن
(ba xaw ráftan)
past (imperfect) به خو می‌رفتم
(ba xaw mḗ-raftum) 		به خو می‌رفتی
(ba xaw mḗ-raftī) 		به خو می‌رفته
(ba xaw mḗ-rafta) 		به خو می‌رفتیم
(ba xaw mḗ-raftēm) 		به خو می‌رفتین
(ba xaw mḗ-raftēn) 		به خو می‌رفتن
(ba xaw mḗ-raftan)
past progressive ده آل به خو رفتن بودم
(da āl-i ba xaw raftan būdum) 		ده آل به خو رفتن بودی
(da āl-i ba xaw raftan būdī) 		ده آل به خو رفتن بود
(da āl-i ba xaw raftan būd) 		ده آل به خو رفتن بودیم
(da āl-i ba xaw raftan būdēm) 		ده آل به خو رفتن بودین
(da āl-i ba xaw raftan būdēn) 		ده آل به خو رفتن بودن
(da āl-i ba xaw raftan būdan)
pluperfect به خو رفته بودم
(ba xaw raftá bū́dum) 		به خو رفته بودی
(ba xaw raftá bū́dī) 		به خو رفته بوده
(ba xaw raftá būda) 		به خو رفته بودیم
(ba xaw raftá bū́dēm) 		به خو رفته بودین
(ba xaw raftá bū́dēn) 		به خو رفته بودن
(ba xaw raftá bū́dan)
future به خو خوایم رفت
(ba xaw xāyyúm raft) 		به خو خوایی رفت
(ba xaw xāyyī́ raft) 		به خو خوایه رفت
(ba xaw xāyyá raft) 		به خو خواییم رفت
(ba xaw xāyyḗm raft) 		به خو خوایین رفت
(ba xaw xāyyḗn raft) 		به خو خواین رفت
(ba xaw xāyyán raft)
subjunctive present به خو برم
(ba xaw búrum) 		به خو بری
(ba xaw búrī) 		به خو بره
(ba xaw búra) 		به خو بریم
(ba xaw búrēm) 		به خو برین
(ba xaw búrēn) 		به خو برن
(ba xaw búran)
past به خو رفته باشم
(ba xaw raftá bā́šam) 		به خو رفته باشی
(ba xaw raftá bā́šī) 		به خو رفته باشه
(ba xaw raftá bā́ša) 		به خو رفته باشیم
(ba xaw raftá bā́šēm) 		به خو رفته باشین
(ba xaw raftá bā́šēn) 		به خو رفته باشن
(ba xaw raftá bā́šan)
imperative به خو برو
(ba xaw búrō) 		به خو برین
(ba xaw búrēn)
Wikious
Boobota
Sagapedia