به نظر آمدن

Hello, you have come here looking for the meaning of the word به نظر آمدن. In DICTIOUS you will not only get to know all the dictionary meanings for the word به نظر آمدن, but we will also tell you about its etymology, its characteristics and you will know how to say به نظر آمدن in singular and plural. Everything you need to know about the word به نظر آمدن you have here. The definition of the word به نظر آمدن will help you to be more precise and correct when speaking or writing your texts. Knowing the definition ofبه نظر آمدن, as well as those of other words, enriches your vocabulary and provides you with more and better linguistic resources.

Persian

Verb

به نظر آمدن • (be nazar âmadan)

  1. to seem, appear
    Synonym: به نظر رسیدن (be nazar residan)

Conjugation

Conjugation of به نظر آمدن (be nazar âmadán) (literary Iranian Persian)
infinitive به نظر آمدن
(be nazar âmadán)
stem present به نظر آ
(be nazar â)
past به نظر آمد
(be nazar âmad)
participle present به نظر آینده
(be nazar âyandé)
past به نظر آمده
(be nazar âmadé)
singular plural
1st person 2nd person 3rd person 1st person 2nd person 3rd person
indicative aorist به نظر آیم
(be nazar ấyam) 		به نظر آیی
(be nazar ấyi) 		به نظر آید
(be nazar ấyad) 		به نظر آییم
(be nazar ấyim) 		به نظر آیید
(be nazar ấyid) 		به نظر آیند
(be nazar ấyand)
present (imperfect) به نظر می‌آیم
(be nazar mí-âyam) 		به نظر می‌آیی
(be nazar mí-âyi) 		به نظر می‌آید
(be nazar mí-âyad) 		به نظر می‌آییم
(be nazar mí-âyim) 		به نظر می‌آیید
(be nazar mí-âyid) 		به نظر می‌آیند
(be nazar mí-âyand)
present progressive دارم به نظر می‌آیم
(dấram be nazar mí-âyam) 		داری به نظر می‌آیی
(dấri be nazar mí-âyi) 		دارد به نظر می‌آید
(dấrad be nazar mí-âyad) 		داریم به نظر می‌آییم
(dấrim be nazar mí-âyim) 		دارید به نظر می‌آیید
(dấrid be nazar mí-âyid) 		دارند به نظر می‌آیند
(dấrand be nazar mí-âyand)
present perfect به نظر آمده‌ام
(be nazar âmadé-am) 		به نظر آمده‌ای
(be nazar âmadé-i) 		به نظر آمده است
(be nazar âmadé ast) 		به نظر آمده‌ایم
(be nazar âmadé-im) 		به نظر آمده‌اید
(be nazar âmadé-id) 		به نظر آمده‌اند
(be nazar âmadé-and)
past به نظر آمدم
(be nazar âmádam) 		به نظر آمدی
(be nazar âmádi) 		به نظر آمد
(be nazar âmad) 		به نظر آمدیم
(be nazar âmádim) 		به نظر آمدید
(be nazar âmádid) 		به نظر آمدند
(be nazar âmádand)
past (imperfect) به نظر می‌آمدم
(be nazar mí-âmadam) 		به نظر می‌آمدی
(be nazar mí-âmadi) 		به نظر می‌آمد
(be nazar mí-âmad) 		به نظر می‌آمدیم
(be nazar mí-âmadim) 		به نظر می‌آمدید
(be nazar mí-âmadid) 		به نظر می‌آمدند
(be nazar mí-âmadand)
past progressive داشتم به نظر می‌آمدم
(dấštam be nazar mí-âmadam) 		داشتی به نظر می‌آمدی
(dấšti be nazar mí-âmadi) 		داشت به نظر می‌آمد
(dấšt be nazar mí-âmad) 		داشتیم به نظر می‌آمدیم
(dấštim be nazar mí-âmadim) 		داشتید به نظر می‌آمدید
(dấštid be nazar mí-âmadid) 		داشتند به نظر می‌آمدند
(dấštand be nazar mí-âmadand)
pluperfect به نظر آمده بودم
(be nazar âmadé búdam) 		به نظر آمده بودی
(be nazar âmadé búdi) 		به نظر آمده بود
(be nazar âmadé búd) 		به نظر آمده بودیم
(be nazar âmadé búdim) 		به نظر آمده بودید
(be nazar âmadé búdid) 		به نظر آمده بودند
(be nazar âmadé búdand)
future به نظر خواهم آمد
(be nazar xâhám âmad) 		به نظر خواهی آمد
(be nazar xâhí âmad) 		به نظر خواهد آمد
(be nazar xâhád âmad) 		به نظر خواهیم آمد
(be nazar xâhím âmad) 		به نظر خواهید آمد
(be nazar xâhíd âmad) 		به نظر خواهند آمد
(be nazar xâhánd âmad)
subjunctive present به نظر بیایم
(be nazar biyâyam) 		به نظر بیایی
(be nazar biyâyi) 		به نظر بیاید
(be nazar biyâyad) 		به نظر بیاییم
(be nazar biyâyim) 		به نظر بیایید
(be nazar biyâyid) 		به نظر بیایند
(be nazar biyâyand)
past به نظر آمده باشم
(be nazar âmadé bấšam) 		به نظر آمده باشی
(be nazar âmadé bấši) 		به نظر آمده باشد
(be nazar âmadé bấšad) 		به نظر آمده باشیم
(be nazar âmadé bấšim) 		به نظر آمده باشید
(be nazar âmadé bấšid) 		به نظر آمده باشند
(be nazar âmadé bấšand)
imperative به نظر بیا
(be nazar biyâ) 		به نظر بیایید
(be nazar biyâyid)
Conjugation of به نظر اومدن (be nazar umadán) (colloquial Tehrani)
infinitive به نظر اومدن
(be nazar umadán)
stem present به نظر آ
(be nazar â)
past به نظر اومد
(be nazar umad)
participle present به نظر آینده
(be nazar âyandé)
past به نظر اومده
(be nazar umadé)
singular plural
1st person 2nd person 3rd person 1st person 2nd person 3rd person
indicative aorist به نظر آم
(be nazar âm) 		به نظر آی
(be nazar ây) 		به نظر آد
(be nazar âd) 		به نظر آیم
(be nazar âym) 		به نظر آین
(be nazar âyn) 		به نظر آن
(be nazar ân)
present (imperfect) به نظر می‌آم
(be nazar mí-âm) 		به نظر می‌آی
(be nazar mí-ây) 		به نظر می‌آد
(be nazar mí-âd) 		به نظر می‌آیم
(be nazar mí-âym) 		به نظر می‌آین
(be nazar mí-âyn) 		به نظر می‌آن
(be nazar mí-ân)
present progressive دارم به نظر می‌آم
(dấram be nazar mí-âm) 		داری به نظر می‌آی
(dấri be nazar mí-ây) 		داره به نظر می‌آد
(dấre be nazar mí-âd) 		داریم به نظر می‌آیم
(dấrim be nazar mí-âym) 		دارین به نظر می‌آین
(dấrin be nazar mí-âyn) 		دارن به نظر می‌آن
(dấran be nazar mí-ân)
present perfect به نظر اومده‌ام
(be nazar umadám) 		به نظر اومده‌ای
(be nazar umadí) 		به نظر اومده
(be nazar umadé) 		به نظر اومده‌ایم
(be nazar umadím) 		به نظر اومده‌این
(be nazar umadín) 		به نظر اومده‌ان
(be nazar umadán)
past به نظر اومدم
(be nazar umádam) 		به نظر اومدی
(be nazar umádi) 		به نظر اومد
(be nazar umád) 		به نظر اومدیم
(be nazar umádim) 		به نظر اومدین
(be nazar umádin) 		به نظر اومدن
(be nazar umádan)
past (imperfect) به نظر می‌اومدم
(be nazar mí-umadam) 		به نظر می‌اومدی
(be nazar mí-umadi) 		به نظر می‌اومد
(be nazar mí-umad) 		به نظر می‌اومدیم
(be nazar mí-umadim) 		به نظر می‌اومدین
(be nazar mí-umadin) 		به نظر می‌اومدن
(be nazar mí-umadan)
past progressive داشتم به نظر می‌اومدم
(dấštam be nazar mí-umadam) 		داشتی به نظر می‌اومدی
(dấšti be nazar mí-umadi) 		داشت به نظر می‌اومد
(dấšt be nazar mí-umad) 		داشتیم به نظر می‌اومدیم
(dấštim be nazar mí-umadim) 		داشتین به نظر می‌اومدین
(dấštin be nazar mí-umadin) 		داشتن به نظر می‌اومدن
(dấštan be nazar mí-umadan)
pluperfect به نظر اومده بودم
(be nazar umadé búdam) 		به نظر اومده بودی
(be nazar umadé búdi) 		به نظر اومده بود
(be nazar umadé bud) 		به نظر اومده بودیم
(be nazar umadé búdim) 		به نظر اومده بودین
(be nazar umadé búdin) 		به نظر اومده بودن
(be nazar umadé búdan)
subjunctive present به نظر بیام
(be nazar biyâm) 		به نظر بیای
(be nazar biyây) 		به نظر بیاد
(be nazar biyâd) 		به نظر بیایم
(be nazar biyâym) 		به نظر بیاین
(be nazar biyâyn) 		به نظر بیان
(be nazar biyân)
past به نظر اومده باشم
(be nazar umadé bấšam) 		به نظر اومده باشی
(be nazar umadé bấši) 		به نظر اومده باشه
(be nazar umadé bấše) 		به نظر اومده باشیم
(be nazar umadé bấšim) 		به نظر اومده باشین
(be nazar umadé bấšin) 		به نظر اومده باشن
(be nazar umadé bấšan)
imperative به نظر بیا
(be nazar biyâ) 		به نظر بیاین
(be nazar biyâyn)
Wikious
Boobota
Sagapedia