سیخ خوردن

Hello, you have come here looking for the meaning of the word سیخ خوردن. In DICTIOUS you will not only get to know all the dictionary meanings for the word سیخ خوردن, but we will also tell you about its etymology, its characteristics and you will know how to say سیخ خوردن in singular and plural. Everything you need to know about the word سیخ خوردن you have here. The definition of the word سیخ خوردن will help you to be more precise and correct when speaking or writing your texts. Knowing the definition ofسیخ خوردن, as well as those of other words, enriches your vocabulary and provides you with more and better linguistic resources.

Persian

Pronunciation

 

Readings
Classical reading? sīx xwardan
Dari reading? sīx xurdan
Iranian reading? six xordan
Tajik reading? six xürdan

Verb

سیخ خوردن • (six xordan)

  1. (vulgar) to eat cock, to suck cock, to give head

Conjugation

Conjugation of سیخ خوردن (six xordán) (literary Iranian Persian)
infinitive سیخ خوردن
(six xordán)
stem present سیخ خور
(six xor)
past سیخ خورد
(six xord)
participle present سیخ خورنده
(six xorandé)
past سیخ خورده
(six xordé)
singular plural
1st person 2nd person 3rd person 1st person 2nd person 3rd person
indicative aorist سیخ خورم
(six xóram) 		سیخ خوری
(six xóri) 		سیخ خورد
(six xórad) 		سیخ خوریم
(six xórim) 		سیخ خورید
(six xórid) 		سیخ خورند
(six xórand)
present (imperfect) سیخ می‌خورم
(six mí-xoram) 		سیخ می‌خوری
(six mí-xori) 		سیخ می‌خورد
(six mí-xorad) 		سیخ می‌خوریم
(six mí-xorim) 		سیخ می‌خورید
(six mí-xorid) 		سیخ می‌خورند
(six mí-xorand)
present progressive دارم سیخ می‌خورم
(dấram six mí-xoram) 		داری سیخ می‌خوری
(dấri six mí-xori) 		دارد سیخ می‌خورد
(dấrad six mí-xorad) 		داریم سیخ می‌خوریم
(dấrim six mí-xorim) 		دارید سیخ می‌خورید
(dấrid six mí-xorid) 		دارند سیخ می‌خورند
(dấrand six mí-xorand)
present perfect سیخ خورده‌ام
(six xordé-am) 		سیخ خورده‌ای
(six xordé-i) 		سیخ خورده است
(six xordé ast) 		سیخ خورده‌ایم
(six xordé-im) 		سیخ خورده‌اید
(six xordé-id) 		سیخ خورده‌اند
(six xordé-and)
past سیخ خوردم
(six xórdam) 		سیخ خوردی
(six xórdi) 		سیخ خورد
(six xord) 		سیخ خوردیم
(six xórdim) 		سیخ خوردید
(six xórdid) 		سیخ خوردند
(six xórdand)
past (imperfect) سیخ می‌خوردم
(six mí-xordam) 		سیخ می‌خوردی
(six mí-xordi) 		سیخ می‌خورد
(six mí-xord) 		سیخ می‌خوردیم
(six mí-xordim) 		سیخ می‌خوردید
(six mí-xordid) 		سیخ می‌خوردند
(six mí-xordand)
past progressive داشتم سیخ می‌خوردم
(dấštam six mí-xordam) 		داشتی سیخ می‌خوردی
(dấšti six mí-xordi) 		داشت سیخ می‌خورد
(dâšt six mí-xord) 		داشتیم سیخ می‌خوردیم
(dấštim six mí-xordim) 		داشتید سیخ می‌خوردید
(dấštid six mí-xordid) 		داشتند سیخ می‌خوردند
(dấštand six mí-xordand)
pluperfect سیخ خورده بودم
(six xordé búdam) 		سیخ خورده بودی
(six xordé búdi) 		سیخ خورده بود
(six xordé bud) 		سیخ خورده بودیم
(six xordé búdim) 		سیخ خورده بودید
(six xordé búdid) 		سیخ خورده بودند
(six xordé búdand)
future سیخ خواهم خورد
(six xâhám xord) 		سیخ خواهی خورد
(six xâhí xord) 		سیخ خواهد خورد
(six xâhád xord) 		سیخ خواهیم خورد
(six xâhím xord) 		سیخ خواهید خورد
(six xâhíd xord) 		سیخ خواهند خورد
(six xâhánd xord)
subjunctive present سیخ بخورم
(six bóxoram) 		سیخ بخوری
(six bóxori) 		سیخ بخورد
(six bóxorad) 		سیخ بخوریم
(six bóxorim) 		سیخ بخورید
(six bóxorid) 		سیخ بخورند
(six bóxorand)
past سیخ خورده باشم
(six xordé bấšam) 		سیخ خورده باشی
(six xordé bấši) 		سیخ خورده باشد
(six xordé bấšad) 		سیخ خورده باشیم
(six xordé bấšim) 		سیخ خورده باشید
(six xordé bấšid) 		سیخ خورده باشند
(six xordé bấšand)
imperative سیخ بخور
(six bóxor) 		سیخ بخورید
(six bóxorid)
Conjugation of سیخ خوردن (six xordán) (colloquial Tehrani)
infinitive سیخ خوردن
(six xordán)
stem present سیخ خور
(six xor)
past سیخ خورد
(six xord)
participle present سیخ خورنده
(six xorandé)
past سیخ خورده
(six xordé)
singular plural
1st person 2nd person 3rd person 1st person 2nd person 3rd person
indicative aorist سیخ خورم
(six xóram) 		سیخ خوری
(six xóri) 		سیخ خوره
(six xóre) 		سیخ خوریم
(six xórim) 		سیخ خورین
(six xórin) 		سیخ خورن
(six xóran)
present (imperfect) سیخ می‌خورم
(six mí-xoram) 		سیخ می‌خوری
(six mí-xori) 		سیخ می‌خوره
(six mí-xore) 		سیخ می‌خوریم
(six mí-xorim) 		سیخ می‌خورین
(six mí-xorin) 		سیخ می‌خورن
(six mí-xoran)
present progressive دارم سیخ می‌خورم
(dấram six mí-xoram) 		داری سیخ می‌خوری
(dấri six mí-xori) 		داره سیخ می‌خوره
(dấre six mí-xore) 		داریم سیخ می‌خوریم
(dấrim six mí-xorim) 		دارین سیخ می‌خورین
(dấrin six mí-xorin) 		دارن سیخ می‌خورن
(dấran six mí-xoran)
present perfect سیخ خورده‌ام
(six xordám) 		سیخ خورده‌ای
(six xordí) 		سیخ خورده
(six xordé) 		سیخ خورده‌ایم
(six xordím) 		سیخ خورده‌این
(six xordín) 		سیخ خورده‌ان
(six xordán)
past سیخ خوردم
(six xórdam) 		سیخ خوردی
(six xórdi) 		سیخ خورد
(six xórd) 		سیخ خوردیم
(six xórdim) 		سیخ خوردین
(six xórdin) 		سیخ خوردن
(six xórdan)
past (imperfect) سیخ می‌خوردم
(six mí-xordam) 		سیخ می‌خوردی
(six mí-xordi) 		سیخ می‌خورد
(six mí-xord) 		سیخ می‌خوردیم
(six mí-xordim) 		سیخ می‌خوردین
(six mí-xordin) 		سیخ می‌خوردن
(six mí-xordan)
past progressive داشتم سیخ می‌خوردم
(dấštam six mí-xordam) 		داشتی سیخ می‌خوردی
(dấšti six mí-xordi) 		داشت سیخ می‌خورد
(dấšt six mí-xord) 		داشتیم سیخ می‌خوردیم
(dấštim six mí-xordim) 		داشتین سیخ می‌خوردین
(dấštin six mí-xordin) 		داشتن سیخ می‌خوردن
(dấštan six mí-xordan)
pluperfect سیخ خورده بودم
(six xordé búdam) 		سیخ خورده بودی
(six xordé búdi) 		سیخ خورده بود
(six xordé bud) 		سیخ خورده بودیم
(six xordé búdim) 		سیخ خورده بودین
(six xordé búdin) 		سیخ خورده بودن
(six xordé búdan)
subjunctive present سیخ بخورم
(six bóxoram) 		سیخ بخوری
(six bóxori) 		سیخ بخوره
(six bóxore) 		سیخ بخوریم
(six bóxorim) 		سیخ بخورین
(six bóxorin) 		سیخ بخورن
(six bóxoran)
past سیخ خورده باشم
(six xordé bấšam) 		سیخ خورده باشی
(six xordé bấši) 		سیخ خورده باشه
(six xordé bấše) 		سیخ خورده باشیم
(six xordé bấšim) 		سیخ خورده باشین
(six xordé bấšin) 		سیخ خورده باشن
(six xordé bấšan)
imperative سیخ بخور
(six bóxor) 		سیخ بخورین
(six bóxorin)
Wikious
Boobota
Sagapedia