نگریستن

Hello, you have come here looking for the meaning of the word نگریستن. In DICTIOUS you will not only get to know all the dictionary meanings for the word نگریستن, but we will also tell you about its etymology, its characteristics and you will know how to say نگریستن in singular and plural. Everything you need to know about the word نگریستن you have here. The definition of the word نگریستن will help you to be more precise and correct when speaking or writing your texts. Knowing the definition ofنگریستن, as well as those of other words, enriches your vocabulary and provides you with more and better linguistic resources.

Persian

Etymology

This etymology is missing or incomplete. Please add to it, or discuss it at the Etymology scriptorium.
Particularly: “Verbal form of نگاه (negâh, “look”)?”

Pronunciation

 

Readings
Classical reading? nigarīstan
Dari reading? nigarīstan
Iranian reading? negaristan
Tajik reading? nigaristan

Verb

Dari نگریستن
Iranian Persian
Tajik нигаристан

نگریستن • (negaristan) (present stem نگر (negar))

  1. to look

Conjugation

Conjugation of نگریستن (nigarīstán) (literary Dari Persian)
infinitive نگریستن
(nigarīstán)
stem present نگر
(nigar)
past نگریست
(nigarīst)
participle present نگرنده
(nigarindá)
past نگریسته
(nigarīstá)
singular plural
1st person 2nd person 3rd person 1st person 2nd person 3rd person
indicative aorist نگرم
(nigaram) 		نگری
(nigarī) 		نگرد
(nigarad) 		نگریم
(nigarēm) 		نگرید
(nigarēd) 		نگرند
(nigarand)
present (imperfect) می‌نگرم
(mḗ-nigaram) 		می‌نگری
(mḗ-nigarī) 		می‌نگرد
(mḗ-nigarad) 		می‌نگریم
(mḗ-nigarēm) 		می‌نگرید
(mḗ-nigarēd) 		می‌نگرند
(mḗ-nigarand)
present progressive در حال نگریستن استم
(dar hāl-i nigarīstan astam) 		در حال نگریستن استی
(dar hāl-i nigarīstan astī) 		در حال نگریستن است
(dar hāl-i nigarīstan ast) 		در حال نگریستن استیم
(dar hāl-i nigarīstan astēm) 		در حال نگریستن استید
(dar hāl-i nigarīstan astēd) 		در حال نگریستن استند
(dar hāl-i nigarīstan astand)
present perfect نگریسته‌ام
(nigarīstá-am) 		نگریسته‌ای
(nigarīstá-ī) 		نگریسته‌است
(nigarīstá ast) 		نگریسته‌ایم
(nigarīstá-ēn) 		نگریسته‌اید
(nigarīstá-ēd) 		نگریسته‌اند
(nigarīstá-and)
past نگریستم
(nigaristam) 		نگریستی
(nigaristī) 		نگریست
(nigarīst) 		نگریستیم
(nigaristēm) 		نگریستید
(nigaristēd) 		نگریستند
(nigaristand)
past (imperfect) می‌نگریستم
(mḗ-nigarīstam) 		می‌نگریستی
(mḗ-nigarīstī) 		می‌نگریست
(mḗ-nigarīst) 		می‌نگریستیم
(mḗ-nigarīstēm) 		می‌نگریستید
(mḗ-nigarīstēd) 		می‌نگریستند
(mḗ-nigarīstand)
past progressive در حال نگریستن بودم
(dar hāl-i nigarīstan būdam) 		در حال نگریستن بودی
(dar hāl-i nigarīstan būdī) 		در حال نگریستن بود
(dar hāl-i nigarīstan būd) 		در حال نگریستن بودیم
(dar hāl-i nigarīstan būdēm) 		در حال نگریستن بودید
(dar hāl-i nigarīstan būdēd) 		در حال نگریستن بودند
(dar hāl-i nigarīstan būdand)
pluperfect نگریسته بودم
(nigarīstá bū́dam) 		نگریسته بودی
(nigarīstá bū́dī) 		نگریسته بود
(nigarīstá būd) 		نگریسته بودیم
(nigarīstá bū́dēm) 		نگریسته بودید
(nigarīstá bū́dēd) 		نگریسته بودند
(nigarīstá bū́dand)
future خواهم نگریست
(xāhám nigarīst) 		خواهی نگریست
(xāhī́ nigarīst) 		خواهد نگریست
(xāhád nigarīst) 		خواهیم نگریست
(xāhḗm nigarīst) 		خواهید نگریست
(xāhḗd nigarīst) 		خواهند نگریست
(xāhánd nigarīst)
subjunctive present بنگرم
(bínigaram) 		بنگری
(bínigarī) 		بنگرد
(bínigarad) 		بنگریم
(bínigarēm) 		بنگرید
(bínigarēd) 		بنگرند
(bínigarand)
past نگریسته باشم
(nigarīstá bā́šam) 		نگریسته باشی
(nigarīstá bā́šī) 		نگریسته باشد
(nigarīstá bā́šad) 		نگریسته باشیم
(nigarīstá bā́šēm) 		نگریسته باشید
(nigarīstá bā́šēd) 		نگریسته باشند
(nigarīstá bā́šand)
imperative بنگر
(bínigar) 		بنگرید
(bínigarēd)
Conjugation of نگریستن (nigarīstán) (colloquial Kabuli)
infinitive نگریستن
(nigarīstán)
stem present نگر
(nigar)
past نگریست
(nigarīst)
participle present نگرنده
(nigarindá)
past نگریسته
(nigarīstá)
singular plural
1st person 2nd person 3rd person 1st person 2nd person 3rd person
indicative aorist نگرم
(nigarum) 		نگری
(nigarī) 		نگره
(nigara) 		نگریم
(nigarēm) 		نگرین
(nigarēn) 		نگرن
(nigaran)
present (imperfect) می‌نگرم
(mḗ-nigarum) 		می‌نگری
(mḗ-nigarī) 		می‌نگره
(mḗ-nigara) 		می‌نگریم
(mḗ-nigarēm) 		می‌نگرین
(mḗ-nigarēn) 		می‌نگرن
(mḗ-nigaran)
present progressive ده آل نگریستن استم
(da āl-i nigarīstan astum) 		ده آل نگریستن استی
(da āl-i nigarīstan astī) 		ده آل نگریستن است
(da āl-i nigarīstan ast) 		ده آل نگریستن استیم
(da āl-i nigarīstan astēm) 		ده آل نگریستن استین
(da āl-i nigarīstan astēn) 		ده آل نگریستن استن
(da āl-i nigarīstan astan)
present perfect نگریستم
(nigarīstám) 		نگریستی
(nigarīstī́) 		نگریستاست
(nigarīstást) 		نگریستیم
(nigarīstḗm) 		نگریستین
(nigarīstḗn) 		نگریستن
(nigarīstán)
past نگریستم
(nigaristum) 		نگریستی
(nigaristī) 		نگریسته
(nigarīsta) 		نگریستیم
(nigaristēm) 		نگریستین
(nigaristēn) 		نگریستن
(nigaristan)
past (imperfect) می‌نگریستم
(mḗ-nigarīstum) 		می‌نگریستی
(mḗ-nigarīstī) 		می‌نگریسته
(mḗ-nigarīsta) 		می‌نگریستیم
(mḗ-nigarīstēm) 		می‌نگریستین
(mḗ-nigarīstēn) 		می‌نگریستن
(mḗ-nigarīstan)
past progressive ده آل نگریستن بودم
(da āl-i nigarīstan būdum) 		ده آل نگریستن بودی
(da āl-i nigarīstan būdī) 		ده آل نگریستن بود
(da āl-i nigarīstan būd) 		ده آل نگریستن بودیم
(da āl-i nigarīstan būdēm) 		ده آل نگریستن بودین
(da āl-i nigarīstan būdēn) 		ده آل نگریستن بودن
(da āl-i nigarīstan būdan)
pluperfect نگریسته بودم
(nigarīstá bū́dum) 		نگریسته بودی
(nigarīstá bū́dī) 		نگریسته بوده
(nigarīstá būda) 		نگریسته بودیم
(nigarīstá bū́dēm) 		نگریسته بودین
(nigarīstá bū́dēn) 		نگریسته بودن
(nigarīstá bū́dan)
future خوایم نگریست
(xāyyúm nigarīst) 		خوایی نگریست
(xāyyī́ nigarīst) 		خوایه نگریست
(xāyyá nigarīst) 		خواییم نگریست
(xāyyḗm nigarīst) 		خوایین نگریست
(xāyyḗn nigarīst) 		خواین نگریست
(xāyyán nigarīst)
subjunctive present بنگرم
(bínigarum) 		بنگری
(bínigarī) 		بنگره
(bínigara) 		بنگریم
(búnigarēm) 		بنگرین
(bínigarēn) 		بنگرن
(bínigaran)
past نگریسته باشم
(nigarīstá bā́šam) 		نگریسته باشی
(nigarīstá bā́šī) 		نگریسته باشه
(nigarīstá bā́ša) 		نگریسته باشیم
(nigarīstá bā́šēm) 		نگریسته باشین
(nigarīstá bā́šēn) 		نگریسته باشن
(nigarīstá bā́šan)
imperative بنگر
(bínigar) 		بنگرین
(bínigarēn)
Conjugation of نگریستن (negaristán) (literary Iranian Persian)
infinitive نگریستن
(negaristán)
stem present نگر
(negar)
past نگریست
(negarist)
participle present نگرنده
(negarandé)
past نگریسته
(negaristé)
singular plural
1st person 2nd person 3rd person 1st person 2nd person 3rd person
indicative aorist نگرم
(negaram) 		نگری
(negari) 		نگرد
(negarad) 		نگریم
(negarim) 		نگرید
(negarid) 		نگرند
(negarand)
present (imperfect) می‌نگرم
(mí-negaram) 		می‌نگری
(mí-negari) 		می‌نگرد
(mí-negarad) 		می‌نگریم
(mí-negarim) 		می‌نگرید
(mí-negarid) 		می‌نگرند
(mí-negarand)
present progressive دارم می‌نگرم
(dấram mí-negaram) 		داری می‌نگری
(dấri mí-negari) 		دارد می‌نگرد
(dấrad mí-negarad) 		داریم می‌نگریم
(dấrim mí-negarim) 		دارید می‌نگرید
(dấrid mí-negarid) 		دارند می‌نگرند
(dấrand mí-negarand)
present perfect نگریسته‌ام
(negaristé-am) 		نگریسته‌ای
(negaristé-i) 		نگریسته است
(negaristé ast) 		نگریسته‌ایم
(negaristé-im) 		نگریسته‌اید
(negaristé-id) 		نگریسته‌اند
(negaristé-and)
past نگریستم
(negaristam) 		نگریستی
(negaristi) 		نگریست
(negarist) 		نگریستیم
(negaristim) 		نگریستید
(negaristid) 		نگریستند
(negaristand)
past (imperfect) می‌نگریستم
(mí-negaristam) 		می‌نگریستی
(mí-negaristi) 		می‌نگریست
(mí-negarist) 		می‌نگریستیم
(mí-negaristim) 		می‌نگریستید
(mí-negaristid) 		می‌نگریستند
(mí-negaristand)
past progressive داشتم می‌نگریستم
(dấštam mí-negaristam) 		داشتی می‌نگریستی
(dấšti mí-negaristi) 		داشت می‌نگریست
(dâšt mí-negarist) 		داشتیم می‌نگریستیم
(dấštim mí-negaristim) 		داشتید می‌نگریستید
(dấštid mí-negaristid) 		داشتند می‌نگریستند
(dấštand mí-negaristand)
pluperfect نگریسته بودم
(negaristé búdam) 		نگریسته بودی
(negaristé búdi) 		نگریسته بود
(negaristé bud) 		نگریسته بودیم
(negaristé búdim) 		نگریسته بودید
(negaristé búdid) 		نگریسته بودند
(negaristé búdand)
future خواهم نگریست
(xâhám negarist) 		خواهی نگریست
(xâhí negarist) 		خواهد نگریست
(xâhád negarist) 		خواهیم نگریست
(xâhím negarist) 		خواهید نگریست
(xâhíd negarist) 		خواهند نگریست
(xâhánd negarist)
subjunctive present بنگرم
(bénegaram) 		بنگری
(bénegari) 		بنگرد
(bénegarad) 		بنگریم
(bénegarim) 		بنگرید
(bénegarid) 		بنگرند
(bénegarand)
past نگریسته باشم
(negaristé bấšam) 		نگریسته باشی
(negaristé bấši) 		نگریسته باشد
(negaristé bấšad) 		نگریسته باشیم
(negaristé bấšim) 		نگریسته باشید
(negaristé bấšid) 		نگریسته باشند
(negaristé bấšand)
imperative بنگر
(bénegar) 		بنگرید
(bénegarid)
Conjugation of نگریستن (negaristán) (colloquial Tehrani)
infinitive نگریستن
(negaristán)
stem present نگر
(negar)
past نگریست
(negarist)
participle present نگرنده
(negarandé)
past نگریسته
(negaristé)
singular plural
1st person 2nd person 3rd person 1st person 2nd person 3rd person
indicative aorist نگرم
(negaram) 		نگری
(negari) 		نگره
(negare) 		نگریم
(negarim) 		نگرین
(negarin) 		نگرن
(negaran)
present (imperfect) می‌نگرم
(mí-negaram) 		می‌نگری
(mí-negari) 		می‌نگره
(mí-negare) 		می‌نگریم
(mí-negarim) 		می‌نگرین
(mí-negarin) 		می‌نگرن
(mí-negaran)
present progressive دارم می‌نگرم
(dấram mí-negaram) 		داری می‌نگری
(dấri mí-negari) 		داره می‌نگره
(dấre mí-negare) 		داریم می‌نگریم
(dấrim mí-negarim) 		دارین می‌نگرین
(dấrin mí-negarin) 		دارن می‌نگرن
(dấran mí-negaran)
present perfect نگریسته‌ام
(negaristám) 		نگریسته‌ای
(negaristí) 		نگریسته
(negaristé) 		نگریسته‌ایم
(negaristím) 		نگریسته‌این
(negaristín) 		نگریسته‌ان
(negaristán)
past نگریستم
(negaristam) 		نگریستی
(negaristi) 		نگریست
(negarist) 		نگریستیم
(negaristim) 		نگریستین
(negaristin) 		نگریستن
(negaristan)
past (imperfect) می‌نگریستم
(mí-negaristam) 		می‌نگریستی
(mí-negaristi) 		می‌نگریست
(mí-negarist) 		می‌نگریستیم
(mí-negaristim) 		می‌نگریستین
(mí-negaristin) 		می‌نگریستن
(mí-negaristan)
past progressive داشتم می‌نگریستم
(dấštam mí-negaristam) 		داشتی می‌نگریستی
(dấšti mí-negaristi) 		داشت می‌نگریست
(dấšt mí-negarist) 		داشتیم می‌نگریستیم
(dấštim mí-negaristim) 		داشتین می‌نگریستین
(dấštin mí-negaristin) 		داشتن می‌نگریستن
(dấštan mí-negaristan)
pluperfect نگریسته بودم
(negaristé búdam) 		نگریسته بودی
(negaristé búdi) 		نگریسته بود
(negaristé bud) 		نگریسته بودیم
(negaristé búdim) 		نگریسته بودین
(negaristé búdin) 		نگریسته بودن
(negaristé búdan)
subjunctive present بنگرم
(bénegaram) 		بنگری
(bénegari) 		بنگره
(bénegare) 		بنگریم
(bénegarim) 		بنگرین
(bénegarin) 		بنگرن
(bénegaran)
past نگریسته باشم
(negaristé bấšam) 		نگریسته باشی
(negaristé bấši) 		نگریسته باشه
(negaristé bấše) 		نگریسته باشیم
(negaristé bấšim) 		نگریسته باشین
(negaristé bấšin) 		نگریسته باشن
(negaristé bấšan)
imperative بنگر
(bénegar) 		بنگرین
(bénegarin)

Related terms

Wikious
Boobota
Sagapedia