از بین رفتن

Hello, you have come here looking for the meaning of the word از بین رفتن. In DICTIOUS you will not only get to know all the dictionary meanings for the word از بین رفتن, but we will also tell you about its etymology, its characteristics and you will know how to say از بین رفتن in singular and plural. Everything you need to know about the word از بین رفتن you have here. The definition of the word از بین رفتن will help you to be more precise and correct when speaking or writing your texts. Knowing the definition ofاز بین رفتن, as well as those of other words, enriches your vocabulary and provides you with more and better linguistic resources.

Persian

Pronunciation

 

Readings
Classical reading? az bayn raftan
Dari reading? az bayn raftan
Iranian reading? az beyn raftan
Tajik reading? az bayn raftan

Verb

از بین رفتن • (az beyn raftan)

  1. to be destroyed, to be annihilated

Conjugation

Conjugation of از بین رفتن (az beyn raftán) (literary Iranian Persian)
infinitive از بین رفتن
(az beyn raftán)
stem present از بین رو
(az beyn rav)
past از بین رفت
(az beyn raft)
participle present از بین رونده
(az beyn ravandé)
past از بین رفته
(az beyn rafté)
singular plural
1st person 2nd person 3rd person 1st person 2nd person 3rd person
indicative aorist از بین روم
(az beyn rávam) 		از بین روی
(az beyn rávi) 		از بین رود
(az beyn rávad) 		از بین رویم
(az beyn rávim) 		از بین روید
(az beyn rávid) 		از بین روند
(az beyn rávand)
present (imperfect) از بین می‌روم
(az beyn mí-ravam) 		از بین می‌روی
(az beyn mí-ravi) 		از بین می‌رود
(az beyn mí-ravad) 		از بین می‌رویم
(az beyn mí-ravim) 		از بین می‌روید
(az beyn mí-ravid) 		از بین می‌روند
(az beyn mí-ravand)
present progressive دارم از بین می‌روم
(dấram az beyn mí-ravam) 		داری از بین می‌روی
(dấri az beyn mí-ravi) 		دارد از بین می‌رود
(dấrad az beyn mí-ravad) 		داریم از بین می‌رویم
(dấrim az beyn mí-ravim) 		دارید از بین می‌روید
(dấrid az beyn mí-ravid) 		دارند از بین می‌روند
(dấrand az beyn mí-ravand)
present perfect از بین رفته‌ام
(az beyn rafté-am) 		از بین رفته‌ای
(az beyn rafté-i) 		از بین رفته است
(az beyn rafté ast) 		از بین رفته‌ایم
(az beyn rafté-im) 		از بین رفته‌اید
(az beyn rafté-id) 		از بین رفته‌اند
(az beyn rafté-and)
past از بین رفتم
(az beyn ráftam) 		از بین رفتی
(az beyn ráfti) 		از بین رفت
(az beyn raft) 		از بین رفتیم
(az beyn ráftim) 		از بین رفتید
(az beyn ráftid) 		از بین رفتند
(az beyn ráftand)
past (imperfect) از بین می‌رفتم
(az beyn mí-raftam) 		از بین می‌رفتی
(az beyn mí-rafti) 		از بین می‌رفت
(az beyn mí-raft) 		از بین می‌رفتیم
(az beyn mí-raftim) 		از بین می‌رفتید
(az beyn mí-raftid) 		از بین می‌رفتند
(az beyn mí-raftand)
past progressive داشتم از بین می‌رفتم
(dấštam az beyn mí-raftam) 		داشتی از بین می‌رفتی
(dấšti az beyn mí-rafti) 		داشت از بین می‌رفت
(dấšt az beyn mí-raft) 		داشتیم از بین می‌رفتیم
(dấštim az beyn mí-raftim) 		داشتید از بین می‌رفتید
(dấštid az beyn mí-raftid) 		داشتند از بین می‌رفتند
(dấštand az beyn mí-raftand)
pluperfect از بین رفته بودم
(az beyn rafté búdam) 		از بین رفته بودی
(az beyn rafté búdi) 		از بین رفته بود
(az beyn rafté búd) 		از بین رفته بودیم
(az beyn rafté búdim) 		از بین رفته بودید
(az beyn rafté búdid) 		از بین رفته بودند
(az beyn rafté búdand)
future از بین خواهم رفت
(az beyn xâhám raft) 		از بین خواهی رفت
(az beyn xâhí raft) 		از بین خواهد رفت
(az beyn xâhád raft) 		از بین خواهیم رفت
(az beyn xâhím raft) 		از بین خواهید رفت
(az beyn xâhíd raft) 		از بین خواهند رفت
(az beyn xâhánd raft)
subjunctive present از بین بروم
(az beyn béravam) 		از بین بروی
(az beyn béravi) 		از بین برود
(az beyn béravad) 		از بین برویم
(az beyn béravim) 		از بین بروید
(az beyn béravid) 		از بین بروند
(az beyn béravand)
past از بین رفته باشم
(az beyn rafté bấšam) 		از بین رفته باشی
(az beyn rafté bấši) 		از بین رفته باشد
(az beyn rafté bấšad) 		از بین رفته باشیم
(az beyn rafté bấšim) 		از بین رفته باشید
(az beyn rafté bấšid) 		از بین رفته باشند
(az beyn rafté bấšand)
imperative از بین برو
(az beyn bérav) 		از بین بروید
(az beyn béravid)
Conjugation of از بین رفتن (az beyn raftán) (colloquial Tehrani)
infinitive از بین رفتن
(az beyn raftán)
stem present از بین ره
(az beyn re)
past از بین رفت
(az beyn raft)
participle present از بین رونده
(az beyn ravandé)
past از بین رفته
(az beyn rafté)
singular plural
1st person 2nd person 3rd person 1st person 2nd person 3rd person
indicative aorist از بین رم
(az beyn ram) 		از بین ری
(az beyn ri) 		از بین ره
(az beyn re) 		از بین ریم
(az beyn rim) 		از بین رین
(az beyn rin) 		از بین رن
(az beyn ran)
present (imperfect) از بین می‌رم
(az beyn mí-ram) 		از بین می‌ری
(az beyn mí-ri) 		از بین می‌ره
(az beyn mí-re) 		از بین می‌ریم
(az beyn mí-rim) 		از بین می‌رین
(az beyn mí-rin) 		از بین می‌رن
(az beyn mí-ran)
present progressive دارم از بین می‌رم
(dấram az beyn mí-ram) 		داری از بین می‌ری
(dấri az beyn mí-ri) 		داره از بین می‌ره
(dấre az beyn mí-re) 		داریم از بین می‌ریم
(dấrim az beyn mí-rim) 		دارین از بین می‌رین
(dấrin az beyn mí-rin) 		دارن از بین می‌رن
(dấran az beyn mí-ran)
present perfect از بین رفته‌ام
(az beyn raftám) 		از بین رفته‌ای
(az beyn raftí) 		از بین رفته
(az beyn rafté) 		از بین رفته‌ایم
(az beyn raftím) 		از بین رفته‌این
(az beyn raftín) 		از بین رفته‌ان
(az beyn raftán)
past از بین رفتم
(az beyn ráftam) 		از بین رفتی
(az beyn ráfti) 		از بین رفت
(az beyn raft) 		از بین رفتیم
(az beyn ráftim) 		از بین رفتین
(az beyn ráftin) 		از بین رفتن
(az beyn ráftan)
past (imperfect) از بین می‌رفتم
(az beyn mí-raftam) 		از بین می‌رفتی
(az beyn mí-rafti) 		از بین می‌رفت
(az beyn mí-raft) 		از بین می‌رفتیم
(az beyn mí-raftim) 		از بین می‌رفتین
(az beyn mí-raftin) 		از بین می‌رفتن
(az beyn mí-raftan)
past progressive داشتم از بین می‌رفتم
(dấštam az beyn mí-raftam) 		داشتی از بین می‌رفتی
(dấšti az beyn mí-rafti) 		داشت از بین می‌رفت
(dấšt az beyn mí-raft) 		داشتیم از بین می‌رفتیم
(dấštim az beyn mí-raftim) 		داشتین از بین می‌رفتین
(dấštin az beyn mí-raftin) 		داشتن از بین می‌رفتن
(dấštan az beyn mí-raftan)
pluperfect از بین رفته بودم
(az beyn rafté búdam) 		از بین رفته بودی
(az beyn rafté búdi) 		از بین رفته بود
(az beyn rafté bud) 		از بین رفته بودیم
(az beyn rafté búdim) 		از بین رفته بودین
(az beyn rafté búdin) 		از بین رفته بودن
(az beyn rafté búdan)
subjunctive present از بین برم
(az beyn béram) 		از بین بری
(az beyn béri) 		از بین بره
(az beyn bére) 		از بین بریم
(az beyn bérim) 		از بین برین
(az beyn bérin) 		از بین برن
(az beyn béran)
past از بین رفته باشم
(az beyn rafté bấšam) 		از بین رفته باشی
(az beyn rafté bấši) 		از بین رفته باشه
(az beyn rafté bấše) 		از بین رفته باشیم
(az beyn rafté bấšim) 		از بین رفته باشین
(az beyn rafté bấšin) 		از بین رفته باشن
(az beyn rafté bấšan)
imperative از بین برو
(az beyn borô) 		از بین برین
(az beyn bérin)
Conjugation of از بین رفتن (az beyn raftán) (dialectal)
از بین رفتن
(az beyn raftán) 		infinitive
از بین رفت
(az beyn raft) 		past stem از بین ره
(az beyn re) 		present stem
از بین رفته
(az beyn rafté) 		past participle از بین رونده
(az beyn ravandé) 		present participle
indicative
از بین رفتیم
(az beyn ráftim) 		ما از بین رفتم
(az beyn ráftam) 		من past از بین ریم
(az beyn reym) 		ما از بین رم
(az beyn ram) 		من aorist
از بین رفتین
(az beyn ráftin) 		شما از بین رفتی
(az beyn ráfti) 		تو از بین رین
(az beyn reyn) 		شما از بین ری
(az beyn rey) 		تو
از بین رفتن
(az beyn ráftan) 		اونها از بین رفت
(az beyn raft) 		اون از بین رن
(az beyn ran) 		اونها از بین ره / رد
(az beyn re, rad) 		اون
از بین می‌رفتیم
(az beyn mí-raftim) 		ما از بین می‌رفتم
(az beyn mí-raftam) 		من past (imperfect) از بین می‌ریم
(az beyn mí-reym) 		ما از بین می‌رم
(az beyn mí-ram) 		من present (imperfect)
از بین می‌رفتین
(az beyn mí-raftin) 		شما از بین می‌رفتی
(az beyn mí-rafti) 		تو از بین می‌رین
(az beyn mí-reyn) 		شما از بین می‌ری
(az beyn mí-rey) 		تو
از بین می‌رفتن
(az beyn mí-raftan) 		اونها از بین می‌رفت
(az beyn mí-raft) 		اون از بین می‌رن
(az beyn mí-ran) 		اونها از بین می‌ره / می‌رد
(az beyn mí-re / mí-rad) 		اون
داشتیم از بین می‌رفتیم
(dấštim az beyn mí-raftim) 		ما داشتم از بین می‌رفتم
(dấštam az beyn mí-raftam) 		من past progressive داریم از بین می‌ریم
(dấrim az beyn mí-reym) 		ما دارم از بین می‌رم
(dấram az beyn mí-ram) 		من present progressive
داشتین از بین می‌رفتین
(dấštin az beyn mí-raftin) 		شما داشتی از بین می‌رفتی
(dấšti az beyn mí-rafti) 		تو دارین از بین می‌رین
(dấrin az beyn mí-reyn) 		شما داری از بین می‌ری
(dấri az beyn mí-rey) 		تو
داشتن از بین می‌رفتن
(dấštan az beyn mí-raftan) 		اونها داشت از بین می‌رفت
(dấšt az beyn mí-raft) 		اون دارن از بین می‌رن
(dấran az beyn mí-ran) 		اونها داره از بین می‌ره / می‌رد
(dấre az beyn mí-re / mí-rad) 		اون
از بین رفته‌ایم
(az beyn raftím) 		ما از بین رفته‌ام
(az beyn raftám) 		من present perfect از بین رفته بودیم
(az beyn rafté búdim) 		ما از بین رفته بودم
(az beyn rafté búdam) 		من pluperfect
از بین رفته‌این
(az beyn raftín) 		شما از بین رفته‌ای
(az beyn raftí) 		تو از بین رفته بودین
(az beyn rafté búdin) 		شما از بین رفته بودی
(az beyn rafté búdi) 		تو
از بین رفته‌ان
(az beyn raftán) 		اونها از بین رفته
(az beyn rafté) 		اون از بین رفته بودن
(az beyn rafté búdan) 		اونها از بین رفته بود
(az beyn rafté bud) 		اون
subjunctive
از بین رفته باشیم
(az beyn rafté bấšim) 		ما از بین رفته باشم
(az beyn rafté bấšam) 		من past از بین بریم
(az beyn béreym) 		ما از بین برم
(az beyn béram) 		من present
از بین رفته باشین
(az beyn rafté bấšin) 		شما از بین رفته باشی
(az beyn rafté bấši) 		تو از بین برین
(az beyn béreyn) 		شما از بین بری
(az beyn bérey) 		تو
از بین رفته باشن
(az beyn rafté bấšan) 		اونها از بین رفته باشه
(az beyn rafté bấše) 		اون از بین برن
(az beyn béran) 		اونها از بین بره / برد
(az beyn bére, bérad) 		اون
از بین برین
(az beyn béreyn) 		شما از بین برو
(az beyn borô) 		تو imperative
Conjugation of از بین رفتن (az bayn raftán) (literary Dari Persian)
infinitive از بین رفتن
(az bayn raftán)
stem present از بین رو
(az bayn raw)
past از بین رفت
(az bayn raft)
participle present از بین رونده
(az bayn rawindá)
past از بین رفته
(az bayn raftá)
singular plural
1st person 2nd person 3rd person 1st person 2nd person 3rd person
indicative aorist از بین روم
(az bayn rawam) 		از بین روی
(az bayn rawī) 		از بین رود
(az bayn rawad) 		از بین رویم
(az bayn rawēm) 		از بین روید
(az bayn rawēd) 		از بین روند
(az bayn rawand)
present (imperfect) از بین می‌روم
(az bayn mḗ-rawam) 		از بین می‌روی
(az bayn mḗ-rawī) 		از بین می‌رود
(az bayn mḗ-rawad) 		از بین می‌رویم
(az bayn mḗ-rawēm) 		از بین می‌روید
(az bayn mḗ-rawēd) 		از بین می‌روند
(az bayn mḗ-rawand)
present progressive در حال از بین رفتن استم
(dar hāl-i az bayn raftan astam) 		در حال از بین رفتن استی
(dar hāl-i az bayn raftan astī) 		در حال از بین رفتن است
(dar hāl-i az bayn raftan ast) 		در حال از بین رفتن استیم
(dar hāl-i az bayn raftan astēm) 		در حال از بین رفتن استید
(dar hāl-i az bayn raftan astēd) 		در حال از بین رفتن استند
(dar hāl-i az bayn raftan astand)
present perfect از بین رفته‌ام
(az bayn raftá-am) 		از بین رفته‌ای
(az bayn raftá-ī) 		از بین رفته‌است
(az bayn raftá ast) 		از بین رفته‌ایم
(az bayn raftá-ēn) 		از بین رفته‌اید
(az bayn raftá-ēd) 		از بین رفته‌اند
(az bayn raftá-and)
past از بین رفتم
(az bayn ráftam) 		از بین رفتی
(az bayn ráftī) 		از بین رفت
(az bayn raft) 		از بین رفتیم
(az bayn ráftēm) 		از بین رفتید
(az bayn ráftēd) 		از بین رفتند
(az bayn ráftand)
past (imperfect) از بین می‌رفتم
(az bayn mḗ-raftam) 		از بین می‌رفتی
(az bayn mḗ-raftī) 		از بین می‌رفت
(az bayn mḗ-raft) 		از بین می‌رفتیم
(az bayn mḗ-raftēm) 		از بین می‌رفتید
(az bayn mḗ-raftēd) 		از بین می‌رفتند
(az bayn mḗ-raftand)
past progressive در حال از بین رفتن بودم
(dar hāl-i az bayn raftan būdam) 		در حال از بین رفتن بودی
(dar hāl-i az bayn raftan būdī) 		در حال از بین رفتن بود
(dar hāl-i az bayn raftan būd) 		در حال از بین رفتن بودیم
(dar hāl-i az bayn raftan būdēm) 		در حال از بین رفتن بودید
(dar hāl-i az bayn raftan būdēd) 		در حال از بین رفتن بودند
(dar hāl-i az bayn raftan būdand)
pluperfect از بین رفته بودم
(az bayn raftá bū́dam) 		از بین رفته بودی
(az bayn raftá bū́dī) 		از بین رفته بود
(az bayn raftá būd) 		از بین رفته بودیم
(az bayn raftá bū́dēm) 		از بین رفته بودید
(az bayn raftá bū́dēd) 		از بین رفته بودند
(az bayn raftá bū́dand)
future از بین خواهم رفت
(az bayn xāhám raft) 		از بین خواهی رفت
(az bayn xāhī́ raft) 		از بین خواهد رفت
(az bayn xāhád raft) 		از بین خواهیم رفت
(az bayn xāhḗm raft) 		از بین خواهید رفت
(az bayn xāhḗd raft) 		از بین خواهند رفت
(az bayn xāhánd raft)
subjunctive present از بین بروم
(az bayn bírawam) 		از بین بروی
(az bayn bírawī) 		از بین برود
(az bayn bírawad) 		از بین برویم
(az bayn bírawēm) 		از بین بروید
(az bayn bírawēd) 		از بین بروند
(az bayn bírawand)
past از بین رفته باشم
(az bayn raftá bā́šam) 		از بین رفته باشی
(az bayn raftá bā́šī) 		از بین رفته باشد
(az bayn raftá bā́šad) 		از بین رفته باشیم
(az bayn raftá bā́šēm) 		از بین رفته باشید
(az bayn raftá bā́šēd) 		از بین رفته باشند
(az bayn raftá bā́šand)
imperative از بین برو
(az bayn bíraw) 		از بین بروید
(az bayn bírawēd)
Conjugation of از بین رفتن (az bayn raftán) (colloquial Kabuli)
infinitive از بین رفتن
(az bayn raftán)
stem present از بین ره
(az bayn ra)
past از بین رفت
(az bayn raft)
participle present از بین رنده
(az bayn rindá)
past از بین رفته
(az bayn raftá)
singular plural
1st person 2nd person 3rd person 1st person 2nd person 3rd person
indicative aorist از بین رم
(az bayn rum) 		از بین ری
(az bayn rī) 		از بین ره
(az bayn ra) 		از بین ریم
(az bayn rēm) 		از بین رین
(az bayn rēn) 		از بین رن
(az bayn ran)
present (imperfect) از بین می‌رم
(az bayn mḗ-rum) 		از بین می‌ری
(az bayn mḗ-rī) 		از بین می‌ره
(az bayn mḗ-ra) 		از بین می‌ریم
(az bayn mḗ-rēm) 		از بین می‌رین
(az bayn mḗ-rēn) 		از بین می‌رن
(az bayn mḗ-ran)
present progressive ده آل از بین رفتن استم
(da āl-i az bayn raftan astum) 		ده آل از بین رفتن استی
(da āl-i az bayn raftan astī) 		ده آل از بین رفتن است
(da āl-i az bayn raftan ast) 		ده آل از بین رفتن استیم
(da āl-i az bayn raftan astēm) 		ده آل از بین رفتن استین
(da āl-i az bayn raftan astēn) 		ده آل از بین رفتن استن
(da āl-i az bayn raftan astan)
present perfect از بین رفتم
(az bayn raftám) 		از بین رفتی
(az bayn raftī́) 		از بین رفتاست
(az bayn raftást) 		از بین رفتیم
(az bayn raftḗm) 		از بین رفتین
(az bayn raftḗn) 		از بین رفتن
(az bayn raftán)
past از بین رفتم
(az bayn ráftum) 		از بین رفتی
(az bayn ráftī) 		از بین رفته
(az bayn rafta) 		از بین رفتیم
(az bayn ráftēm) 		از بین رفتین
(az bayn ráftēn) 		از بین رفتن
(az bayn ráftan)
past (imperfect) از بین می‌رفتم
(az bayn mḗ-raftum) 		از بین می‌رفتی
(az bayn mḗ-raftī) 		از بین می‌رفته
(az bayn mḗ-rafta) 		از بین می‌رفتیم
(az bayn mḗ-raftēm) 		از بین می‌رفتین
(az bayn mḗ-raftēn) 		از بین می‌رفتن
(az bayn mḗ-raftan)
past progressive ده آل از بین رفتن بودم
(da āl-i az bayn raftan būdum) 		ده آل از بین رفتن بودی
(da āl-i az bayn raftan būdī) 		ده آل از بین رفتن بود
(da āl-i az bayn raftan būd) 		ده آل از بین رفتن بودیم
(da āl-i az bayn raftan būdēm) 		ده آل از بین رفتن بودین
(da āl-i az bayn raftan būdēn) 		ده آل از بین رفتن بودن
(da āl-i az bayn raftan būdan)
pluperfect از بین رفته بودم
(az bayn raftá bū́dum) 		از بین رفته بودی
(az bayn raftá bū́dī) 		از بین رفته بوده
(az bayn raftá būda) 		از بین رفته بودیم
(az bayn raftá bū́dēm) 		از بین رفته بودین
(az bayn raftá bū́dēn) 		از بین رفته بودن
(az bayn raftá bū́dan)
future از بین خوایم رفت
(az bayn xāyyúm raft) 		از بین خوایی رفت
(az bayn xāyyī́ raft) 		از بین خوایه رفت
(az bayn xāyyá raft) 		از بین خواییم رفت
(az bayn xāyyḗm raft) 		از بین خوایین رفت
(az bayn xāyyḗn raft) 		از بین خواین رفت
(az bayn xāyyán raft)
subjunctive present از بین برم
(az bayn búrum) 		از بین بری
(az bayn búrī) 		از بین بره
(az bayn búra) 		از بین بریم
(az bayn búrēm) 		از بین برین
(az bayn búrēn) 		از بین برن
(az bayn búran)
past از بین رفته باشم
(az bayn raftá bā́šam) 		از بین رفته باشی
(az bayn raftá bā́šī) 		از بین رفته باشه
(az bayn raftá bā́ša) 		از بین رفته باشیم
(az bayn raftá bā́šēm) 		از بین رفته باشین
(az bayn raftá bā́šēn) 		از بین رفته باشن
(az bayn raftá bā́šan)
imperative از بین برو
(az bayn búrō) 		از بین برین
(az bayn búrēn)
Wikious
Boobota
Sagapedia