User:Babr/Terminology differences between Dari and Iranian Persian

Hello, you have come here looking for the meaning of the word User:Babr/Terminology differences between Dari and Iranian Persian. In DICTIOUS you will not only get to know all the dictionary meanings for the word User:Babr/Terminology differences between Dari and Iranian Persian, but we will also tell you about its etymology, its characteristics and you will know how to say User:Babr/Terminology differences between Dari and Iranian Persian in singular and plural. Everything you need to know about the word User:Babr/Terminology differences between Dari and Iranian Persian you have here. The definition of the word User:Babr/Terminology differences between Dari and Iranian Persian will help you to be more precise and correct when speaking or writing your texts. Knowing the definition ofUser:Babr/Terminology differences between Dari and Iranian Persian, as well as those of other words, enriches your vocabulary and provides you with more and better linguistic resources.

This is a list of differences in terminology in Persian as spoken in Afghanistan and as spoken in Iran. The words included are prescribed and may not reflect non-standard language.

This list is from Persian Wikipedia. However the list on Persian wikipedia was badly formatted and based on the assumption that the reader spoke Persian, so the list does not label which word is Iranian Persian and which is Dari. Terms will need to be verified and slowly moved into the table below.

Only three sections from Persian Wikipedia will be converted at a time. The three currently being worked on are: ا (alif, alef), ب (be), and پ (pe)

English Topics Translation in
Dari Persian
Translation in
Iranian Persian
Notes
Big sister Family آپه (āpa), خواهر کلان (xwār-i kalān) خواهر بزرگ (xâhar bozorg)
Army Military اُردو (urdū) ارتش (arteš)
Contribute, take part Verbs اشتراک کردن (ištarāk kardan) شرکت کردن (šarkat kardan)
Officer Government افسر (afsar), صاحب منصب (sāhib mansab) اَفسَر (afsar)
Lantern Technology اریکین (arīkain) فانوس (fānūs)
Mango Fruits آم (ām) انبه (anbe) both words are cognates
August Months اگست (agast) اوت (ut)
Emergency Nouns عاجل (ājil) اورژانس (uržâns)
Oxygen Science اکسیجن (aksējan,aksījan) اکسیژن (aksižan)
Bangle Jewelry/Clothing چوری (čūrī) النگو (alangu)
Antique Adjectives اَنتیک (antīk) عتیقه (atiqe)
Information, intelligence Nouns استخبارات (istixabarāt) اطلاعات (etelâ'at)
Speech (Informal) Nouns گپ (gap) حرف (harf) Formally, both dialects use صحبت (sohabat)
Name (Informal) Nouns نام (nām) اسم (esm) Formally, both dialects use نام (nām, nâm)
Friend Nouns رفیق (rafīq), دوست (dōst) دوست (dust)
o'clock Technology بجه (baja) ساعت (sâ'at)
cupboard, closet Technology اَلماری (almārī) قفسه (kafse), کمد (komod)
Uniform Jewelry/Clothing یونیفورم (yūnīfōrm) اونیفورم (unifurm)
Engineer Science انجنیر (injinīr) مهندس (mohandes)
Kite Technology کاغذپران (kāğaz-parān), گـُدَی‌پران (gudī-parān), کاغذباد (kāğaz-bād), بادبادک (mohandes)

ا

review status: N Not done
  • اسپار|اِسپار: آهن سرتیز شخم زدن- خیش
  • استنطاق: بازجویی
  • اُشپُلاق، اوشپولاق: هُشپُلَک، سوت
  • اعمار گردیدن: بنا شدن
  • افسانوی: افسانه‌ای، اسطوره‌ای
  • الوار: چارتراش
  • آمدآمدِ عید: در آستانه عید
  • آمرصاحب: جناب سرکار
  • انانسر (فرانسوی): اعلام‌کنندهٔ برنامه
  • انبار: گدام
  • انبارخانَه: انباری
  • انبـُردست: انبرپلاس
  • انتصاب: تقرّر
  • انفاکتوس (آنفارکتوس (انگلیسی)): حمله، سکتهٔ قلبی
  • انفجار: انفلاق
  • انفیه دان: قوطی نسوار، کدوی نسوار
  • انفیه: نسوار بینی
  • انکشاف: پیشرفت، توسعه پایدار
  • آهوگک: آهوی کوچک

ب

review status: N Not done
  • باجناغ (ترکی): باجه
  • باجه: غرفه، دکّه
  • بادکردن: ۱. ورم کردن، پـُندیدن ۲. ماندن کالا و متاع بر اثر کسادی بازار یا نامرغوب بودن آن
  • بازنشسته: متقاعد
  • باسی: خوراک شب‌مانده
  • باشگاه: کلوب، کـَلـَب
  • باقلا: باقلی
  • بالانس (فرانسه): معلق
  • بامیه (شیرینی): خجور
  • باند (انگلیسی): دستَه، دار و دستَه
  • بانک‌نوت (انگلیسی): اسکناس
  • بایسِکِل: دوچرخه (انگلیسی)
  • بایگانی کردن: حفظ کردن
  • بایگانی: آرشیف (فرانسه)، اوراق
  • بُت، بوت: درهرات هم (کفش) بوت کفش‌های سربازی را بوت می‌گویند کفش، چکمه
  • بُتَل، بوتَل: درهرات شیشه می‌گویند بطری، شیشه (انگلیسی)
  • بَجَه:ساعت (تحریف شده «بجی» هندی) ساعت چندبَجَه؟ =ساعت چنده؟
  • بحیره|بحیرَه: دریاچه
  • بخاری تیلی: بخاری نفتی
  • بخت آزمایی: لاتری (انگلیسی)
  • بخش: وُلُسوالی (پشتو)
  • بخشدار: وُلُسوال (پشتو)
  • بخشداری: ادارهٔ ولسوالی (پشتو)
  • بدقار: بدقهر، خشمگین درهرات هم
  • بدل اعاشه: کمک هزینه یِ دانشجویی
  • بدهکار: قرضدار
  • بدهکاری: قرض
  • برج دَلْوْ: ماه بهمن
  • برفکُچ: بهمن (فروریزشِ برف در کوه)
  • بُرِس، بُرُس (فرانسه): بـُرس (فرانسه)
  • برق دستی، چراغ دستی، [[درهرات چراغ مُشتی:چراغ قوه
  • برگهٔ زردآلو: اشتـَق (در هرات: کـِشتَه)
  • برگه: ورقَه، شـُقـَّه
  • برنامه (کاربردش کم شده‌است): طرح (از فرانسوی)
  • برنامه: برنامَه، پلان
  • برنده (از ورندهٔ انگلیسی)، ایوان: تراس (فرانسه)
  • بُروت (در هرات سبیل هم می‌گویند): سبیل
  • بزرگراه: شاهراه
  • بساط: تبنگ
  • بستانکار: طلبکار
  • بستانکاری: طلب
  • بستنی: شیریَخ (در هرات: بستنی)
  • بطری: بوتَل (انگلیسی)
  • بغل‌دستی: پهلوفیل (ترکیب فارسی-انگلیسی)
  • بَکس: کیف (تحریف شده از bag و box انگلیسی)
  • بلال: جَواری برشتَه
  • بلدرچین: بودنه (در هرات: کرّک)
  • بلند شدن: بلند شدن، برخاستن
  • بلند کردن: ربودن
  • بلوک (فرانسه): بلاک (انگلیسی)
  • بلوند (فرانسه): بور
  • بلیت (فرانسه): تِکِت (انگلیسی)
  • بُن‌بست: بن‌بست، کوچه‌ای که پایانش بسته‌است.
  • بَنجارَه والا: فروشندهٔ دوره‌گرد
  • بَنجارَه: غله فروش دوره‌گرد (از کلمه بانجارا هندی)
  • بند شلوار: اِزاربند
  • بنزین: پترول (هردو انگلیسی و فرانسه)
  • بنگاه: مرکز معاملات، مؤسسه
  • بَه تکلیف مِی‌شَوید: به دردسر می‌افتید
  • بَه حَیث: همچون، به عنوان
  • بَه صفت: به عنوان
  • بهداری: صحیه
  • بهداشت: حفظ الصحه
  • بهیار: مأمور صَحیَّه
  • بوجی:کیسه یا گونی
  • بود وباش:زندگی، سکونت
  • بوره (از پشتو):در هرات شَکر هم می‌گویندشکر
  • بوزینه: شادی، میمون
  • بیات: باسی، شب ماندَه
  • بیادر (کابلی)، برار (هراتی): برادر، داداش
  • بیت‌خوانی: ترانه‌خوانی
  • بید (حشره): کویَه، موریانَه
  • بیر (انگلیسی):در هرات آبجَو (آبجو)
  • بیرل (انگلیسی Barrel): بـُشکه (روسی)
  • بیرَه: لثه
  • بیلان (فرانسه): بیلانس (انگیسی)
  • بیمار: مریض، ناجور (در هرات: ناخوش)
  • بیمارستان: شفاخانه
  • بیولوژی: زیست‌شناسی

پ

review status: N Not done
  • پاتَک: ضد حمله، حملهٔ متقابل
  • پارچ: جک، مرتبان، تنگ
  • پاره آجر: خشت پارچه
  • پاره کردن: پارَه کردن، چیر کردن
  • پارو: راش بیل (در هرات: پارو)
  • پاساژ (فرانسه): مارکیت
  • پاک کن: پنسل پاک (انگلیسی، فارسی)
  • پالتو (فرانسه): بالاپوش
  • پالک: اسفناج
  • پالیدن: جستجو کردن (از فارسی باستان)
  • پالیسی (دارای ریشه انگلیسی) که در این اواخر همان سیاست را به‌کار می‌برند: سیاست.
  • پانسیون (فرانسه): مهمانخانهٔ خصوصی
  • پانسیونر (فرانسه): مهمان مهمانخانهٔ خصوصی
  • پایان‌نامه: مونوگراف (انگلیسی)
  • پایدل: پدال (روسی، فرانسوی)
  • پایواز = کسیکه همراه مریض در شفاخانه (بیمارستان) می‌ماند.
  • پایوَر: ضابط، صاحب منصب پایین رتبه
  • پاییدن: نگران و مراقب بودن (بپا: مراقب باش، هوشت را بگیر)
  • پاییز: خزان
  • پتونی (انگلیسی: پتونیاpetunia): اطلسی (گل)
  • پَتلون: شلوار (از فرانسوی)(تحریف شده «پانتالون»)
  • پتو: کمپل (از پشتو)
  • پرتابل (فرانسه): سیـّار
  • پرتقال: ۱. کشور پرتگال ۲. مالته (میوه)
  • پرتوشناس: رادیولوژیست (انگلیسی)
  • پرس و پال: پرس‌وجو
  • پـَرَستو: غـُچـّی
  • پـُرو: خام کوک (اصطلاح خیاطی)
  • پروگرام: برنامه (اروپایی)
  • پروَنده: دوسیه (فرانسه)
  • پریز: ساکت (انگلیسی)
  • پُرَیشان: پَریشان
  • پس آمدن: برگشتن (در هندی و لهجه لری: واپس)
  • پس رفتن: عقب رفتن
  • پُست بَکس (ریشه انگلیسی که دیگر کاربرد ندارد): صندوق پستی
  • پـُست: پوسته، داک
  • پستچی: پوسته رسان
  • پسته خانه: پست‌خانه
  • پَسخانَه: پستو
  • پشتارَه: بارِ پشت
  • پِشَک: گربه (از ترکی (ازبکی))
  • پکَه: بادبزن، پنکه (پنجابی)
  • پـُماد (فرانسه): تیوب مرهم
  • پنبه: پخته (در هرات و نیز در پشتو: پنبه)
  • پنجره: کلکین
  • پندیده‌گی|پندیدَه‌گی: تورم
  • پنکه: پَکه
  • پنهان: پـُت
  • پوپنک یا پوپونک: کپک (از هندی)
  • پودر: هرویین (انحراف یافته)
  • پوقانَه: بادکنک، کاندوم (سانسکریت) (لهجه هراتی: پوف کنک)
  • پوهَنتون: دانشکاه از پشتو
  • پوهَنحٔی: دانشکده
  • پوهَنزَی: رشته یِ تحصیلیِ دانشگاهی
  • پیالَه: اِستکان
  • پَیپ از انگلیسی: شِلنگ
  • پَیسَه: پول (بنگالی، اردو)
  • پیشخوان: پاچال
  • پیشدستی: پشقاب/ بشقاب
  • پیشکار: خانه سامان
  • پیک نیک (فرانسه): میله
  • پیمان: قرارداد
  • پیمانکار: قراردادی

ت

review status: not being worked on yet
  • تاپَه کردن: مُهر زدن («تاپه» پشتو)
  • تاپه|تاپَه: مهر («تاپه» پشتو و پارسی ) مهر (ابزار)
  • تاحال: تاکنون
  • تار: رشته، سیم، نخ هندی
  • تاول: آبله (بر اثر سوختگی یا حساسیت. در هرات: خلفه، خرفه)
  • تبریزی: سفیدار (درخت سپیدار)
  • تبلیغات: پروپاگند
  • تجربَه: آزمایش (عربی)
  • تحفَه: هدیه (عربی)
  • تخت کفش: تیلی، تلـّی
  • تَخنیک (روسی): تِکنیک (فرانسه)
  • تَخنیکَر (روسی): کارگرِ فنی
  • تَخنیکی (برگرفته از روسی "تخنیچِسکی"): فنی
  • تداوی: درمان
  • تراش: قلمتراش، قلم سرکن، پنسلتراش
  • تـُرب: مـُلـّی
  • تـُربچه: ملـّی گک
  • تربوز: هندوانه (از اردو و هندی)
  • تربیت معلم: دارالمعلمین
  • تربیَه: پرورش (انحراف یافته تربیت)
  • ترکه: خمچه (در هرات: شوشک)
  • ترم: ترمپت (فرانسوی)
  • ترمز (روسی): برِ ک (انگلیسی)
  • تره: گندنا
  • تریبون (فرانسه): میز خطابه (تاجیکی: منبر)
  • ترِینَر: مربی (انگلیسی trainer)
  • تزریقات: پیچکاری
  • تزریقاتی: کمپودر (کمپوندر، انگلیسی)
  • تَشناب: توالت، مستراح
  • تصادف: تصادفاً
  • تطبیق: انجام، اجرا
  • تعمیر: ساختن (انحراف یافته)
  • تفالهٔ چای: شمـّهٔ چای
  • تفت: بخار (فارسی باستان)
  • تقویم: جنتری (هندی)
  • تِکِت: بلیت («تکت» از انگلیسی، «بلیت» از روسی)
  • تکر (خارجی): تصادف
  • تَکسی: تاکسی
  • تکَه‌فروشی: پارچه‌فروشی
  • تگرگ: ژاله
  • تَگلَه: قَوی
  • تلاشی(یا تفتیش) کردن: بازرسی کردن
  • تلخان: نوعی شیرینی محلی که از آرد توت خشک درست می‌شود.
  • تلفن: تلفن
  • تلمبه (ظاهراَ از ترمب فرانسه): پمپ (انگلیسی)
  • تماشاخانه: صحنهٔ تمثیل
  • تمبر پستی: تکت پستی
  • تمثیلی: نمایشی
  • تمیز: پاک، ستره
  • تَنتَل: خرده ریزه (دندل/فارسی)
  • تندرست: جور
  • تنی (برادر یا خواهر): سکـّه
  • تهداب‌گذاری: پایه‌گذاری
  • تٙهکو، تهکَوی: زیرزمین
  • تو: داخل، اندرون
  • توت فرنگی: توت زمینی
  • توتَه: تکه خرده (پشتو) ټوټه
  • تور (توری): جالی
  • توسرخ، پرتقال: لال مالته
  • تولَه («نی» هم می‌گویند): نی
  • توقیف: بازداشت
  • تَیار کردن: تهیه کردن، درست کردن (از پشتو)
  • تَیپ: ضبط صوت (انگلیسی)
  • تیپ: فرقهٔ کوچک، لوا (نظامی)
  • تیزاب: اسید (انگلیسی)
  • تیغ ریش: پل ریش
  • تیکه: تکه، پاره، توته
  • تیل: بنزین، سوخت
  • تیل، تیله: توشله
  • تیلَه کردن: فشار دادن، هل دادن (پشتو)ټیله
  • تیماج: ساختیان
  • تیمارستان: دارالمجانین، شفاخانهٔ عقلی و عصبی

Words that failed verification

English Topics Translation in
Dari Persian
Translation in
Iranian Persian
Which failed
Horn Science? آرَنگ زدن، آرن زدن بوق زدن Dari
see above آرَنگ بوق see above
اُوِرکُت دبل کوت, بالاپوش (bâlâpuš)