فریاد کردن

Hello, you have come here looking for the meaning of the word فریاد کردن. In DICTIOUS you will not only get to know all the dictionary meanings for the word فریاد کردن, but we will also tell you about its etymology, its characteristics and you will know how to say فریاد کردن in singular and plural. Everything you need to know about the word فریاد کردن you have here. The definition of the word فریاد کردن will help you to be more precise and correct when speaking or writing your texts. Knowing the definition ofفریاد کردن, as well as those of other words, enriches your vocabulary and provides you with more and better linguistic resources.

Persian

Etymology

From فریاد (faryâd, “shout, cry”) +‎ کردن (kardan, “to do, to make”).

Pronunciation

 

Readings
Classical reading? faryāḏ kardan
Dari reading? faryād kardan
Iranian reading? faryâd kardan
Tajik reading? faryod kardan

Verb

Dari فریاد کردن
Iranian Persian
Tajik фарёд кардан

فَریاد کَردَن • (faryâd kardan)

  1. to shout, yell, cry, clamour, vociferate
  2. to lament, call for help, call aloud

Conjugation

Conjugation of فریاد کردن (faryâd kardán) (literary Iranian Persian)
infinitive فریاد کردن
(faryâd kardán)
stem present فریاد کن
(faryâd kon)
past فریاد کرد
(faryâd kard)
participle present فریاد کننده
(faryâd konandé)
past فریاد کرده
(faryâd kardé)
singular plural
1st person 2nd person 3rd person 1st person 2nd person 3rd person
indicative aorist فریاد کنم
(faryâd kónam) 		فریاد کنی
(faryâd kóni) 		فریاد کند
(faryâd kónad) 		فریاد کنیم
(faryâd kónim) 		فریاد کنید
(faryâd kónid) 		فریاد کنند
(faryâd kónand)
present (imperfect) فریاد می‌کنم
(faryâd mí-konam) 		فریاد می‌کنی
(faryâd mí-koni) 		فریاد می‌کند
(faryâd mí-konad) 		فریاد می‌کنیم
(faryâd mí-konim) 		فریاد می‌کنید
(faryâd mí-konid) 		فریاد می‌کنند
(faryâd mí-konand)
present progressive دارم فریاد می‌کنم
(dấram faryâd mí-konam) 		داری فریاد می‌کنی
(dấri faryâd mí-koni) 		دارد فریاد می‌کند
(dấrad faryâd mí-konad) 		داریم فریاد می‌کنیم
(dấrim faryâd mí-konim) 		دارید فریاد می‌کنید
(dấrid faryâd mí-konid) 		دارند فریاد می‌کنند
(dấrand faryâd mí-konand)
present perfect فریاد کرده‌ام
(faryâd kardé-am) 		فریاد کرده‌ای
(faryâd kardé-i) 		فریاد کرده است
(faryâd kardé ast) 		فریاد کرده‌ایم
(faryâd kardé-im) 		فریاد کرده‌اید
(faryâd kardé-id) 		فریاد کرده‌اند
(faryâd kardé-and)
past فریاد کردم
(faryâd kárdam) 		فریاد کردی
(faryâd kárdi) 		فریاد کرد
(faryâd kard) 		فریاد کردیم
(faryâd kárdim) 		فریاد کردید
(faryâd kárdid) 		فریاد کردند
(faryâd kárdand)
past (imperfect) فریاد می‌کردم
(faryâd mí-kardam) 		فریاد می‌کردی
(faryâd mí-kardi) 		فریاد می‌کرد
(faryâd mí-kard) 		فریاد می‌کردیم
(faryâd mí-kardim) 		فریاد می‌کردید
(faryâd mí-kardid) 		فریاد می‌کردند
(faryâd mí-kardand)
past progressive داشتم فریاد می‌کردم
(dấštam faryâd mí-kardam) 		داشتی فریاد می‌کردی
(dấšti faryâd mí-kardi) 		داشت فریاد می‌کرد
(dâšt faryâd mí-kard) 		داشتیم فریاد می‌کردیم
(dấštim faryâd mí-kardim) 		داشتید فریاد می‌کردید
(dấštid faryâd mí-kardid) 		داشتند فریاد می‌کردند
(dấštand faryâd mí-kardand)
pluperfect فریاد کرده بودم
(faryâd kardé búdam) 		فریاد کرده بودی
(faryâd kardé búdi) 		فریاد کرده بود
(faryâd kardé bud) 		فریاد کرده بودیم
(faryâd kardé búdim) 		فریاد کرده بودید
(faryâd kardé búdid) 		فریاد کرده بودند
(faryâd kardé búdand)
future فریاد خواهم کرد
(faryâd xâhám kard) 		فریاد خواهی کرد
(faryâd xâhí kard) 		فریاد خواهد کرد
(faryâd xâhád kard) 		فریاد خواهیم کرد
(faryâd xâhím kard) 		فریاد خواهید کرد
(faryâd xâhíd kard) 		فریاد خواهند کرد
(faryâd xâhánd kard)
subjunctive present فریاد کنم
(faryâd konam) 		فریاد کنی
(faryâd koni) 		فریاد کند
(faryâd konad) 		فریاد کنیم
(faryâd konim) 		فریاد کنید
(faryâd konid) 		فریاد کنند
(faryâd konand)
past فریاد کرده باشم
(faryâd kardé bấšam) 		فریاد کرده باشی
(faryâd kardé bấši) 		فریاد کرده باشد
(faryâd kardé bấšad) 		فریاد کرده باشیم
(faryâd kardé bấšim) 		فریاد کرده باشید
(faryâd kardé bấšid) 		فریاد کرده باشند
(faryâd kardé bấšand)
imperative فریاد کن
(faryâd kon) 		فریاد کنید
(faryâd konid)
Conjugation of فریاد کردن (faryâd kardán) (colloquial Tehrani)
infinitive فریاد کردن
(faryâd kardán)
stem present فریاد کن
(faryâd kon)
past فریاد کرد
(faryâd kard)
participle present فریاد کننده
(faryâd konandé)
past فریاد کرده
(faryâd kardé)
singular plural
1st person 2nd person 3rd person 1st person 2nd person 3rd person
indicative aorist فریاد کنم
(faryâd kónam) 		فریاد کنی
(faryâd kóni) 		فریاد کنه
(faryâd kóne) 		فریاد کنیم
(faryâd kónim) 		فریاد کنین
(faryâd kónin) 		فریاد کنن
(faryâd kónan)
present (imperfect) فریاد می‌کنم
(faryâd mí-konam) 		فریاد می‌کنی
(faryâd mí-koni) 		فریاد می‌کنه
(faryâd mí-kone) 		فریاد می‌کنیم
(faryâd mí-konim) 		فریاد می‌کنین
(faryâd mí-konin) 		فریاد می‌کنن
(faryâd mí-konan)
present progressive دارم فریاد می‌کنم
(dấram faryâd mí-konam) 		داری فریاد می‌کنی
(dấri faryâd mí-koni) 		داره فریاد می‌کنه
(dấre faryâd mí-kone) 		داریم فریاد می‌کنیم
(dấrim faryâd mí-konim) 		دارین فریاد می‌کنین
(dấrin faryâd mí-konin) 		دارن فریاد می‌کنن
(dấran faryâd mí-konan)
present perfect فریاد کرده‌ام
(faryâd kardám) 		فریاد کرده‌ای
(faryâd kardí) 		فریاد کرده
(faryâd kardé) 		فریاد کرده‌ایم
(faryâd kardím) 		فریاد کرده‌این
(faryâd kardín) 		فریاد کرده‌ان
(faryâd kardán)
past فریاد کردم
(faryâd kárdam) 		فریاد کردی
(faryâd kárdi) 		فریاد کرد
(faryâd kárd) 		فریاد کردیم
(faryâd kárdim) 		فریاد کردین
(faryâd kárdin) 		فریاد کردن
(faryâd kárdan)
past (imperfect) فریاد می‌کردم
(faryâd mí-kardam) 		فریاد می‌کردی
(faryâd mí-kardi) 		فریاد می‌کرد
(faryâd mí-kard) 		فریاد می‌کردیم
(faryâd mí-kardim) 		فریاد می‌کردین
(faryâd mí-kardin) 		فریاد می‌کردن
(faryâd mí-kardan)
past progressive داشتم فریاد می‌کردم
(dấštam faryâd mí-kardam) 		داشتی فریاد می‌کردی
(dấšti faryâd mí-kardi) 		داشت فریاد می‌کرد
(dấšt faryâd mí-kard) 		داشتیم فریاد می‌کردیم
(dấštim faryâd mí-kardim) 		داشتین فریاد می‌کردین
(dấštin faryâd mí-kardin) 		داشتن فریاد می‌کردن
(dấštan faryâd mí-kardan)
pluperfect فریاد کرده بودم
(faryâd kardé búdam) 		فریاد کرده بودی
(faryâd kardé búdi) 		فریاد کرده بود
(faryâd kardé bud) 		فریاد کرده بودیم
(faryâd kardé búdim) 		فریاد کرده بودین
(faryâd kardé búdin) 		فریاد کرده بودن
(faryâd kardé búdan)
subjunctive present فریاد کنم
(faryâd konam) 		فریاد کنی
(faryâd koni) 		فریاد کنه
(faryâd kone) 		فریاد کنیم
(faryâd konim) 		فریاد کنین
(faryâd konin) 		فریاد کنن
(faryâd konan)
past فریاد کرده باشم
(faryâd kardé bấšam) 		فریاد کرده باشی
(faryâd kardé bấši) 		فریاد کرده باشه
(faryâd kardé bấše) 		فریاد کرده باشیم
(faryâd kardé bấšim) 		فریاد کرده باشین
(faryâd kardé bấšin) 		فریاد کرده باشن
(faryâd kardé bấšan)
imperative فریاد کن
(faryâd kon) 		فریاد کنین
(faryâd konin)

References

Wikious
Boobota
Sagapedia